کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
convention
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرارداد، مجمع، پیمان نامه، هم ایش، هم ایی، انجمن
-
congress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنگره، مجلس، انجمن، مجلسین سنا ونمایندگان، هم ایش
-
monoculture, single cropping, one crop farming
تککِشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کشت یک گیاه یا خانوادۀ گیاهی به شکل مداوم و با رعایت آیش
-
convenes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشکیل می شود، دور هم جمع شدن، گرد امدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن
-
convening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگزاری، دور هم جمع شدن، گرد امدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن، منعقد کردن
-
congresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنگره ها، کنگره، مجلس، انجمن، مجلسین سنا ونمایندگان، هم ایش
-
conventions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنوانسیون ها، قرارداد، مجمع، پیمان نامه، هم ایش، هم ایی، انجمن
-
کشمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کشتمان› [قدیمی] kešmān ۱. زمینهای پیرامون ده که در آنها زراعت کنند.۲. آیش یا گردش زراعتی که هر سال محصول دیگری غیر از محصول سال قبل بکارند.
-
بیل ارده
لغتنامه دهخدا
بیل ارده . [ اُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زمینی که در یک آیش دو بار بیل زده شود (در تداول مردم قزوین ).
-
meeting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاقات، جلسه، نشست، مجمع، برخورد، جماعت، اجتماع، تلاقی، انجمن، میتینگ، جماعت همراهان، اجماع، هم ایش، متلاقی
-
زمین مست
واژهنامه آزاد
(اصفهان، روستای زمان آباد از توابع باغ بهادران) آیِش؛ زمین کشاورزی که مدتی در آن کشت نشده و آماده برای کشاورزی است، یعنی خاک آن حاصلخیز و قوی شده است.
-
سیرموک، سرموک
واژهنامه آزاد
نوعی پیازچه که در فصل بهار در زمین های زراعی یا آیش می روید و به عنوان یکی از مواد اصلی دمپختک استفاده می شود که در گویش حسن آبادی به آن "دمپخت سیرموکی" گویند و یکی از غذاهای خوشمزه و پر طرفدار آن دیار می باشد
-
خل
لغتنامه دهخدا
خل . [ خ َ ] (اِ) بمعنی آمدن باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). ورود. (ناظم الاطباء). || بیا، یعنی کلمه امر آمدن . (برهان قاطع). آیش . (ناظم الاطباء).
-
جاغر
لغتنامه دهخدا
جاغر. [ غ َ ] (اِ) چینه دان مرغان . (برهان ) (آنندراج ) : دایم از چینه های انعامش پر شود مرغ از ره جاغر. شمس فخری (از آنندراج ).ژاغر نیز گویند : شهباز همتش چو گشاید بال عنقای همتش چو گشاید پرگردون چو صعوه ایش که در چنگل گیتی چو دانه ایش که در ژاغر. ش...
-
اتفاقية
دیکشنری عربی به فارسی
جورکردن , وفق دادن , اشتي دادن , تصفيه کردن , اصلا ح کردن , موافقت کردن(با) , قبول کردن , سازگاري , موافقت , توافق , هم اهنگي , دلخواه , طيب خاطر , مصالحه , پيمان , قرار , پيمان غير رسمي بين المللي , سازش , قبول , مطابقه ء نحوي , معاهده و مقاطعه ء , ...