کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سامال
واژهنامه آزاد
آسمان بی ایر آسمان صاف
-
یراء
لغتنامه دهخدا
یراء.[ ی َرْ را ] (ع ص ) مؤنث اَیَّر که به معنی سنگ سخت باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ایر شود.
-
ایور
لغتنامه دهخدا
ایور. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ ایر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ایر شود.
-
آیار
لغتنامه دهخدا
آیار. (ع اِ) ج ِ اَیر.
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چل، چول› (زیستشناسی) čor آلت تناسلی مرد؛ ایر؛ نره؛ ذکر.
-
شمبول
لغتنامه دهخدا
شمبول . [ ش ُ ] (اِ) ایر. آلت مردی اطفال (در زبان دایگان ). (یادداشت مؤلف ). چُمبُل . بوبول . دول . دودول . رجوع به ایر شود.
-
هیر
لغتنامه دهخدا
هیر. [ هََ / هی ] (ع اِ) اَیر. ایر. (منتهی الارب ). نصف اول از شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هَیِّر. || باد شمال . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هَیِّر شود.
-
دلو
لغتنامه دهخدا
دلو. [ دَ ] (ترکی ، ص ) دلی . دیوانه . دنگ : ایر و گلو ایر و گلو کرد مرا دنگ و دلوهر که از این هردو برست اوست اخی اوست کلو.مولوی .
-
آیریک
فرهنگ نامها
(تلفظ: āyrik) [آیر = آریا ، ایران + یک /- ik / (پسوند نسبت ساز)] آریایی ، ایرانی.
-
ابوادریس
لغتنامه دهخدا
ابوادریس . [ اَ اِ ] (ع اِ مرکب ) شرم مرد. ایر. نره . آلت مردی .
-
دودول
لغتنامه دهخدا
دودول . (اِ) در زبان اطفال شرم پسر. در زبان کودکان ایر پسربچه و برای تصغیر دودولی گویند. دول . بلبل . (یادداشت مؤلف ).
-
اذلغ
لغتنامه دهخدا
اذلغ. [ اَ ل َ ] (ع اِ) نره . ایر. || (ص ) سطبرلب . اذلغی . مِذلغ.
-
اضرار
لغتنامه دهخدا
اضرار. [ اَ ] (اِخ ) سرزمین بزرگی است در صحرای کبیر در میان تمیقتو و آیر. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
دول
لغتنامه دهخدا
دول . (اِ) (اصطلاح عامیانه ) در زبان اطفال ، آلت مردی خردسالان . ایر. شرم پسر. دودول . دودولی . بوبول . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دودول شود.
-
هیر
لغتنامه دهخدا
هیر. [ هََ ی ْ ی ِ ] (ع اِ) ایر. هیر. (منتهی الارب ). || باد شمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) آنکه بی باکانه در هر چیزی درآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).