کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آیبک
/'āybak/
معنی
۱. ماه بزرگ؛ ماه تمام.
۲. بت؛ صنم؛ معشوق.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
بت، پرماه، ماه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آیبک
فرهنگ واژههای سره
بت، پرماه، ماه
-
آیبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹آیبک، ایبک› 'āybak ۱. ماه بزرگ؛ ماه تمام.۲. بت؛ صنم؛ معشوق.
-
آیبک
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ تُر. ] ( اِ.)1 - یک ماه تمام . 2 - معشوق .
-
واژههای مشابه
-
ایبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹آیبک، آیبک› [قدیمی] 'a(e)ybak ۱. ماه.۲. ماه بزرگ؛ ماه تمام.۳. [مجاز] بت؛ صنم.۴. [مجاز] معشوق.
-
ایبک
لغتنامه دهخدا
ایبک . [ ب َ ] (اِ) بت را گویند و بعربی صنم خوانند. (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). بت . صنم . || بمجاز به معنی معشوق . (غیاث ) (آنندراج ) : در گوشه ٔ نه گردون تو دوش قنق بودی مه طوف همی کردت ای ایبک خرگاهی . مولوی . || غلام و قاصد. (غیاث ) (آنندراج ) ...
-
ایبک
لغتنامه دهخدا
ایبک . [ ب َ ] (اِخ ) نام غلامی از غلامان سلطان شهاب الدین غوری که در دهلی پادشاهی کرده و کتاب تاج المآثر بنام اوست . آخر از اسب افتاد و درگذشت . (انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به قطب الدین آیبک و آی بیک قطب الدین شود.
-
قلعه ٔ ایبک
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ ایبک . [ ق َ ع َ ی ِ اَ ب َ ] (اِخ ) (قلعه ٔ اتک ) قلعه ٔ مشهوری است به بلخ . رجوع به تاریخ شاهی ص 326 شود.
-
حسام الدین ایبک
لغتنامه دهخدا
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) ختائی . از معاصرین غازان خان است و او را مفسد خوانده است . (تاریخ غازانی صص 42 - 43).
-
حسام الدین ایبک
لغتنامه دهخدا
حسام الدین ایبک . [ ح ُ مُدْ دی ب َ ] (اِخ ) علی خطیب . از امرای کرمان و در کدورتی که میان اتابک محمد و چفرانه واقع شد، مجروح گشت . (تاریخ افضل ص 85).
-
واژههای همآوا
-
ایبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹آیبک، آیبک› [قدیمی] 'a(e)ybak ۱. ماه.۲. ماه بزرگ؛ ماه تمام.۳. [مجاز] بت؛ صنم.۴. [مجاز] معشوق.
-
ایبک
لغتنامه دهخدا
ایبک . [ ب َ ] (اِ) بت را گویند و بعربی صنم خوانند. (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). بت . صنم . || بمجاز به معنی معشوق . (غیاث ) (آنندراج ) : در گوشه ٔ نه گردون تو دوش قنق بودی مه طوف همی کردت ای ایبک خرگاهی . مولوی . || غلام و قاصد. (غیاث ) (آنندراج ) ...
-
ایبک
لغتنامه دهخدا
ایبک . [ ب َ ] (اِخ ) نام غلامی از غلامان سلطان شهاب الدین غوری که در دهلی پادشاهی کرده و کتاب تاج المآثر بنام اوست . آخر از اسب افتاد و درگذشت . (انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به قطب الدین آیبک و آی بیک قطب الدین شود.