کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آگور
/'āgur/
معنی
آجر؛ خشت پخته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آگور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آگر› 'āgur آجر؛ خشت پخته.
-
آگور
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) خشت پخته ، آجر.
-
آگور
لغتنامه دهخدا
آگور. (اِ) خشت پخته . آجر. (ربنجنی ). کرمید : بر در و بام برف پنداری بیخته گچ و کشته آگور است . مسعودسعد.خانه ٔجغد را بکوشیدی بگچ آگور و نقش پوشیدی آن گچ آگور کرده خانه ٔ دین وین بیاراسته بنور یقین . سنائی .آهک کافوروش اندوده بر آگور اوخشت زرین را مط...
-
واژههای مشابه
-
گج آگور
لغتنامه دهخدا
گج آگور. [ گ َ ] (اِ مرکب ) گچ آگور. رجوع به همین کلمه شود.
-
گچ آگور
لغتنامه دهخدا
گچ آگور. [ گ َ ] (اِ مرکب ) گج آگور. آجر گچی : خانه ٔ جغد را بکوشیدی به گچ آگور و نقش پوشیدی آن گچ آگور کرده خانه ٔ دین دین بیاراستند به نور یقین .سنایی (حدیقه ).
-
جستوجو در متن
-
آجر
فرهنگ واژههای سره
آژیانه، آگور
-
آگر
فرهنگ فارسی معین
(گُ) ( اِ.) نک آگور.
-
آجور
لغتنامه دهخدا
آجور. (معرب ، اِ) آجر. خشت پخته . معرب آگور.
-
اجر
لغتنامه دهخدا
اجر. [ اَ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجر. خشت پخته . (منتهی الارب ). رجوع به آجر شود.
-
اجر
لغتنامه دهخدا
اجر. [ اُ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرب آگور) لغتی است در آجُر. خشت پخته . (منتهی الارب ). رجوع به آجر شود.
-
آجر
فرهنگ فارسی معین
(جُ) ( اِ.) معرب آگر یا آگور؛ خشتی که در کوره پخته شده باشد و یکی از مصالح قدیمی ساختمان سازی است و اندازة آن معمولاً از حدود 20*20 تا حدود 25*25 سانتی متر است و انواع مختلف دارد: نظامی ، ختایی ، فشاری ، قزاقی ، بهمنی ، سه سانتی و غیره .
-
آجر
لغتنامه دهخدا
آجر.[ ج ُ ] (معرب ، اِ) معرب آگور، از فارسی یا بگفته ٔ منتهی الارب یونانی . خشت پخته . آجور. آگور : خم رها کن ، که بود چاهی ژرف سر به آجر برآوریده شگرف . نظامی . - آجر بزرگ ؛ به فارسی تاوه گویند که معرب آن طابق است و نیز بتازی آن را اِردِبه خوانند.-...
-
خشت پخته
لغتنامه دهخدا
خشت پخته . [ خ ِ ت ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) آجر، آجُرَّه ، آگور. (یادداشت بخط مؤلف ). قِرمید. (دهار). طوب . (منتهی الارب ). مقابل خشت خام . چون خشت خام را در کوره گذارند و حرارت دهند پخته شود این خشت پخته را آجر می نامند : با سنگ و خ...