کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آگندگی
لغتنامه دهخدا
آگندگی . [ گ َ دَ / دِ ] (حامص ) رجوع به آکندگی شود.
-
جستوجو در متن
-
رغل
لغتنامه دهخدا
رغل . [ رَ ] (ع اِ) آگندگی و پری خوشه از دانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
کعانب
لغتنامه دهخدا
کعانب . [ ک َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ کَعنَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به کعنب شود.- کعانب الرأس ؛ آگندگی و گرهی در سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ کُعانِب . (منتهی الارب ). رجوع به کعانب شود...
-
معد
لغتنامه دهخدا
معد. [ م َ ] (ع ص ) سطبر و آگنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیز سطبر و آگنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تره ٔ نازک . (منتهی الارب )(آنندراج ). تره ٔ نازک و نرم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیر خوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
گی
لغتنامه دهخدا
گی . (اِ) گه و گوه . غایط. سرگین در لهجه ٔ طبرستان و گیلک و الوار. (آنندراج ) (انجمن آرا). در مازندران و خراسان و لری به جای لفظ گه به معنی فضله استعمال شود. (فرهنگ نظام ) : کس چو آن را بعرض کیر رساندکیر گفتا که خایه گی مخره . (از آنندراج ).در خراسان...