کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگراندیسمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آگراندیسمان
/'āgrāndismān/
معنی
بزرگ کردن عکس یا نوشته بهوسیلۀ دستگاه مخصوص.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
بزرگ گری، گستردن
دیکشنری
aggrandizement, enlargement
-
جستوجوی دقیق
-
آگراندیسمان
فرهنگ واژههای سره
بزرگ گری، گستردن
-
آگراندیسمان
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [فرانسوی: agrandissement] 'āgrāndismān بزرگ کردن عکس یا نوشته بهوسیلۀ دستگاه مخصوص.
-
آگراندیسمان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِمص .) 1 - فرآیند بزرگ کردن عکس به وسیلة دستگاه مخصوصی در عکاسی . 2 - (عا.) بزرگ نمایی ، شاخ و برگ دادن به مطالب .
-
جستوجو در متن
-
بزرگنمایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغراق، مبالغه ۲. آگراندیسمان ≠ کوچکنمایی
-
بزرگ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارآوردن، پرورش دادن، پروراندن ۲. تربیت کردن ۳. تروخشک کردن، مراقبت کردن ۴. آگراندیسمان کردن، مبالغه کردن، مهم جلوه دادن، اغراق کردن
-
projections
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی ها، طرح، پروژه، تصویر، تجسم، پرتاب، افکنش، پیش امدگی، پیش افکنی، نقشه کشی، نور افکنی، اگراندیسمان، سده، بر امدگی
-
projection
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح ریزی، طرح، پروژه، تصویر، تجسم، پرتاب، افکنش، پیش امدگی، پیش افکنی، نقشه کشی، نور افکنی، اگراندیسمان، سده، بر امدگی