کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آک
-
آزی دهاک
لغتنامه دهخدا
آزی دهاک . [ دَ ] (اِخ ) رجوع به آژی ده آک و ضحاک و آک و بیوراسب شود.
-
Johann Eck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یوهان اک
-
عیب
فرهنگ واژههای سره
آک، بدی، کمبود
-
اق
واژهنامه آزاد
اق همان سفید است اک هم گفته می شود.
-
اجدهاک
لغتنامه دهخدا
اجدهاک . [ ] (اِخ ) آژی ده آک . (ابن الندیم ). ضحاک . رجوع به ضحاک و رجوع به آک شود.
-
اکواتر
لغتنامه دهخدا
اکواتر. [ اِک ْ ت ُ ] (اِخ ) رجوع به اکوادر شود.
-
آستیاژ
لغتنامه دهخدا
آستیاژ. (اِخ ) اَستیاژ. آسپاداس . نام آخرین پادشاه مِدو او را داریوش در 549 ق .م . از پادشاهی خلع کرد. ازدهاک . (دمشقی ). آزی دهاک . اژدهاک . اژدها. اژدرها. ده آک . ضحاک . ضحاک ماران . و رجوع به اَستیاژ و آک شود.
-
بهارک
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahārak) ]بهار + ک(اَک)/-ak/ (پسوند شباهت)[ به معنای مانند بهار ، همچون بهار ؛ (به مجاز) زیبا با طراوت.
-
طمع افکندن
لغتنامه دهخدا
طمع افکندن . [ طَ م َ اَک َ دَ ] (مص مرکب ) اِطماع . تطمیع. (تاج المصادر).
-
آگ
لغتنامه دهخدا
آگ . (هندی ، اِ) نام درختی بهند که شیره ٔ آن زهر قاتل است . (برهان ). || گندم . || درخت عُشر. و رجوع به آک شود.
-
تاکبان
لغتنامه دهخدا
تاکبان . (ص مرکب ) رزب-ان . نگهب-ان ت-اک . باغب__ان . نگهدارنده و محافظ تاک . تاک نشان .
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن علوان . رجوع به ضحاک بیوراسف و ضحاک علونی و آک و بیوراسف شود.
-
مؤاکر
لغتنامه دهخدا
مؤاکر. [ م ُ آک ِ ] (ع ص ) کشاورز. برزگر که بر نصیب معینی زراعت کند. (از یادداشت لغت نامه ). و رجوع به مؤاکرة شود.
-
ازدهاک
لغتنامه دهخدا
ازدهاک . [ اَ زِ دَ ] (اِخ ) ازی دهاک . اژی دهاک . ضحاک . اژدها. اژدرها. رجوع به آک و بیوراسپ شود.