کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آکندنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آکندنی
/'ākandani/
معنی
۱. در خور آکندن؛ لایق آکندن: ◻︎ زر آن آتشی نیست کآکندنیست / شراریست کز خود پراکندنیست (نظامی۶: ۱۰۹۲).
۲. آکند و آکنش.
۳. آنچه با آن درون چیزی را پر کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آکندنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ākandani ۱. در خور آکندن؛ لایق آکندن: ◻︎ زر آن آتشی نیست کآکندنیست / شراریست کز خود پراکندنیست (نظامی۶: ۱۰۹۲).۲. آکند و آکنش.۳. آنچه با آن درون چیزی را پر کنند.
-
آکندنی
لغتنامه دهخدا
آکندنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) آگندنی . آکَنه . آکَنش . حَشو : ز پوشیدنی هم ز افکندنی ز گستردنی هم ز آکندنی . فردوسی .ز پوشیدنی هم ز آکندنی ز هر سو بیاورد آوردنی .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
ناکندنی
لغتنامه دهخدا
ناکندنی . [ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل کندن . || ناآکندنی . مقابل آکندنی . رجوع به آکندنی شود.
-
آگندنی
لغتنامه دهخدا
آگندنی . [ گ َ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) رجوع به آکندنی شود.
-
آگن
لغتنامه دهخدا
آگن . [ گ َ ] (اِ) آکندنی باشد، مثل آنچه در جامه و لحاف و بالش کنند از پنبه و پشم و غیره . || (نف مرخم ) آکن . به معنی پرکننده که فاعل پر کردن باشد هم آمده است . (برهان ). شاید مخفف آگند باشد.
-
آوردنی
لغتنامه دهخدا
آوردنی . [ وَ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) درخور آوردن . ازدرِ آوردن . || آنچه باید آوردن : ز پوشیدنی هم ز آکندنی ز هرسو بیاورد آوردنی . فردوسی .کنیم از سر آباد با خوردنی بیاریم هر چیز آوردنی . فردوسی .گیاشان بود زآن سپس خوردنی بپویند هر سو به آوردنی . فردوسی...
-
پوشیدنی
لغتنامه دهخدا
پوشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) چیزی در خور پوشیدن . که توان پوشید. آنچه که پوشیدن را سزد. لایق پوشیدن . هر چه پوشیده شود. || جامه . لباس . پوشاک . کسوة : گفتند شاها هر یکی (از فیل گوشان ) چند گزی اند. برهنه و دو گوش دارند چون گوش فیل ، نه افکندنی دارند ...
-
حشو
لغتنامه دهخدا
حشو. [ ح َش ْوْ ] (ع اِ) آکنه .آنچه از قسم پنبه و پشم و جز آن در بالش و لحاف و جامه پر کنند. هرچه که بدان درون بالش و امثال آن آکنند. جغبت . چغبت . جغپوت . چغبوت . آگین بالش و جز آن . (محمودبن عمر ربنجنی ). آکندنی . آکنش . و سید جرجانی درتعریفات گوید...