کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آکند
/'ākand/
معنی
۱. = آکندن
۲. آکنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمآ کند، کژآکند، ◻︎ بر بستر غم خفت حسود تو چنان زار / کش تن شود از بار قزاکند شکسته (سوزنی: ۳۳۶).
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: آکند
بن حال: آکن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آکند
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ آکندن) 'ākand ۱. = آکندن۲. آکنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمآ کند، کژآکند، ◻︎ بر بستر غم خفت حسود تو چنان زار / کش تن شود از بار قزاکند شکسته (سوزنی: ۳۳۶).
-
fill
آکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نهشتهای که در پدیداری چون حفره یا گودال بهطور طبیعی یا به دست انسان انباشته شده است
-
آکند
لغتنامه دهخدا
آکند. [ ک َ ] (ن مف مرخم ) مخفف آکنده ، در کلمات مرکبه چون پشم آکند، جوزآکند، قزآکند، کژآکند، سحرآکند، سیم آکند : نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند. رودکی .هزاران گوی سیم آکند گردان که افکند اندر این میدان اخضر. ناص...
-
واژههای مشابه
-
کج آکند
لغتنامه دهخدا
کج آکند. [ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) آکنده به کج که نوعی ابریشم کم بهاست . کج آگند. || جامه ای را گویند که میانش را به کج پر کرده باشند و آن را روز جنگ بپوشند. (فرهنگ جهانگیری ). کج آغند. کج آگند. قژاگند. رجوع به کج آغند و کج آگند شود.
-
گوشت آکند
لغتنامه دهخدا
گوشت آکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) آکنده به گوشت . لقمه های نان که در میان آن گوشت نهند. ملحم . عصیب . (یادداشت مؤلف ). گوشت آگند.
-
primary fill
آکند اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نخستین موادی که در کف حفره یا گودال جمع میشود
-
posthole fill
چالآکند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← چالآژند
-
پیه آکند
لغتنامه دهخدا
پیه آکند. [ ک َ ] (ن مف مرکب ) پرپیه . پیه دار. پیه ناک . || لقمه های نان که درون آن چربو کنند. مشحم : مرتن ، ترتین ؛ پیه آکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
پیه آکند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پیهآکنده› [قدیمی] pih[']ākand آکنده از پیه و چربی.
-
جستوجو در متن
-
آگند
لغتنامه دهخدا
آگند. [ گ َ ] (ن مف مرخم ) رجوع به آکند شود.
-
کژاغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کژاکند، کژاگند، کژاگن، قزاکند› [قدیمی] kažāqand کجآکند؛ نوعی جامه که میان آستر و رویۀ آن ابریشم خام میگذاشتند و هنگام جنگ بر تن میکردند.
-
postpacking
چالآژند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آکندی که در گذشته در ستونچال ریخته میشد تا ستون یا تیر را در جای خود استوار کند متـ . چالآکند posthole fill
-
کژاغند
فرهنگ فارسی معین
(کَ غَ) (اِ.) = کژآگند. کج آکند: جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه از ابریشم پر کرده و روزهای جنگ به تن می کردند.