کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آکح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آکح
لغتنامه دهخدا
آکح . [ ک َ ] (اِ) جلاب را گویند و آن داروئی باشد جوشانیده و صاف کرده شده . (برهان ).خلاب باشد یعنی لای سیاه . (نسخه ٔ لغتی خطی ). و گمان میکنم این کلمه چنانکه آکَحج بمعنی جلاب (برهان ) و آکَخ نیز به معنی جلاب (برهان ) و اکحج به همین معنی و آکخج بمعن...
-
واژههای مشابه
-
اکح
لغتنامه دهخدا
اکح . [ اِک ِ ] (اِ) خلاب باشد یعنی لای سیاه . (لغت فرس اسدی نسخه کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار). اما این ضبط حتماً غلط است و آکج اصل آن است به معنی قلاب یعنی آهن سرکج . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکحج و اکج و آکج شود.
-
واژههای همآوا
-
عکه
لغتنامه دهخدا
عکه . [ ع َک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) نام مرغی است معروف و آن از جنس کلاغ است و ابلق و سیاه و سفید می باشد و به عربی عقعق خوانند، و ملا علی بیرجندی در شرح مختصر وقایه میگوید که این لغت فارسی است ، آنجا که میفرمایدو اما العقعق نوع من الغراب طویل الذنب فیه س...
-
عکه
فرهنگ فارسی معین
(عَ کِّ) (اِ.) عقعق ، زاغ پیسه .
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (اِ) دایه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (پسوند) برای تحقیر است : زنکه . مردکه . درکه (محقر دره ، نام قریه ای بشمال غربی تهران ). گندمکه ، یعنی گندم خرد (ذرت و بلال ). (یادداشت مؤلف ).
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَک ْ ک ِ ] (صوت )در تداول عوام ، علامت تعجب . سبحان اﷲ. اﷲ اکبر. علامت تعجب از بدی چیزی یا بسیاری آن . (یادداشت مؤلف ).
-
اکح
لغتنامه دهخدا
اکح . [ اِک ِ ] (اِ) خلاب باشد یعنی لای سیاه . (لغت فرس اسدی نسخه کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار). اما این ضبط حتماً غلط است و آکج اصل آن است به معنی قلاب یعنی آهن سرکج . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکحج و اکج و آکج شود.
-
عکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عکَّة] (زیستشناسی) [قدیمی] 'akke = عقعق
-
اَکِّه
لهجه و گویش بختیاری
akke صوتى براى ابراز غرض یا بیانحالت درونى
-
اکه
واژهنامه آزاد
(پارسی دری؛ استان بدخشاناکه در افغانستان، بخشی از ایران) برادر بزرگ، یا کسی که در سن و سال از شما برزگتر باشد.
-
اکه
واژهنامه آزاد
(پارسی دری، بدخشی؛ استان بدخشان در افغانستان امروز) برادر بزرگ، یا کسی که به سن و سال از شما برزگتر باشد.