کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آژنگ ناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آژنگ ناک
/'āžangnāk/
معنی
چینخورده؛ چینوچروکدار؛ پرچینوچروک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āžangnāk چینخورده؛ چینوچروکدار؛ پرچینوچروک.
-
آژنگ ناک
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناک . [ ژَ ] (ص مرکب ) شکن ، شکنج ، چین ، نورد، گره ، انجوغ دار. ترنجیده . چین خورده . کیس . || مواج . || منقبض . گرفته .
-
واژههای مشابه
-
اژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ažang = آژنگ
-
اژنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ) (اِ.) نک آژنگ .
-
اژنگ
لغتنامه دهخدا
اژنگ . [ اَ ژَ ] (اِ) چین پیشانی و روی و اندام . (برهان ) (غیاث ). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی . آژنگ : اگر ز طبع روان تو راستی یابدجبین آب ، کجا یابد از نسیم اژنگ . منصور شیرازی .- اژنگ بر جبین افتادن ؛ کنایه از عبوس و ترش روی شدن باشد بهن...
-
اژنگ
دیکشنری فارسی به عربی
تجعيدة
-
ruga palatinae, palatine rugae
آژنگ کامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] چینوچروکهای نامنظم عرضی در ناحیۀ قدامی سختکام که بخش مرکزی آن از بافت همبند متراکم تشکیل شده و سطح آن با مخاط پوشیده شده است
-
آژنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
آژنگ گرفتن . [ ژَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چین ، شکن ، شکنج ، گره ، انجوغ پیدا کردن . ترنجیدن . نورد پیدا کردن . منقبض شدن . متشنج گشتن . تقلص .
-
آژنگ چهر
لغتنامه دهخدا
آژنگ چهر. [ ژَ چ ِ ] (اِخ ) لقب رادبرزین : همان نیز چون قارن و برزمهردگر رادبرزین آژنگ چهر.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
ممعور
لغتنامه دهخدا
ممعور. [ م َ ] (ع ص ) آژنگ ناک و ترش روی از خشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بر ابروهای او از خشم آژنگ می افتد. (از اقرب الموارد).
-
تمعز
لغتنامه دهخدا
تمعز. [ ت َ م َع ْ ع ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و آژنگ ناک شدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متمعز
لغتنامه دهخدا
متمعز. [ م ُ ت َ م َع ْ ع ِ ] (ع ص ) روی آژنگ ناک و در ترنجیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ورترنجیده ابرو. (از ناظم الاطباء). و رجوع به تمعز شود.
-
ناک
لغتنامه دهخدا
ناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شرمناک ، پرهیزناک و آموزناک . این پسوند از پهلوی آمده و به نظر می رسد که مرکب باشد از پسوند ...