کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آژنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آژنگ
/'āžang/
معنی
چین و چروکی که در چهره یا بین دو ابرو به دلیل پیری یا خشم پیدا شود: ◻︎ بزرگواری و کردار او و بخشش او / ز روی پیران بیرون همیبرد آژنگ (فرخی: ۲۰۹)، ◻︎ هرکجا بیندم از دور کند / چهره پرچین و جبین پرآژنگ (ایرجمیرزا: ۱۹۲).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چروک، چین، شکنج، گره، ماز
دیکشنری
seam, wrinkle
-
جستوجوی دقیق
-
آژنگ
واژگان مترادف و متضاد
چروک، چین، شکنج، گره، ماز
-
آژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اژنگ، آزنگ› [قدیمی] 'āžang چین و چروکی که در چهره یا بین دو ابرو به دلیل پیری یا خشم پیدا شود: ◻︎ بزرگواری و کردار او و بخشش او / ز روی پیران بیرون همیبرد آژنگ (فرخی: ۲۰۹)، ◻︎ هرکجا بیندم از دور کند / چهره پرچین و جبین پرآژنگ (ایرجمیرزا:...
-
rugae
آژنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] در کالبدشناسی، چینوشکنهای غشای مخاطی
-
آژنگ
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) ( اِ.) 1 - چین و شکن روی پوست . 2 - گره ، خم . 3 - چروکی که در جامه افتد. 4 - موج کوچک .
-
آژنگ
لغتنامه دهخدا
آژنگ . [ ژَ ] (اِ) چین . شکن . شکنج . انجوغ . نَوَرد. ترنجیدگی که بر اندام افتد از خشم یا پیری و یا بیماری : بماندستم چون فنگ در این خانه و دلتنگ ز سرما شده چون نیل سر وروی پرآژنگ . حکاک .دلی را پر از مهر دارد سپهردلی پر ز کین و پرآژنگ چهر. فردوسی .چ...
-
واژههای مشابه
-
اژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ažang = آژنگ
-
اژنگ
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ) (اِ.) نک آژنگ .
-
اژنگ
لغتنامه دهخدا
اژنگ . [ اَ ژَ ] (اِ) چین پیشانی و روی و اندام . (برهان ) (غیاث ). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی . آژنگ : اگر ز طبع روان تو راستی یابدجبین آب ، کجا یابد از نسیم اژنگ . منصور شیرازی .- اژنگ بر جبین افتادن ؛ کنایه از عبوس و ترش روی شدن باشد بهن...
-
اژنگ
دیکشنری فارسی به عربی
تجعيدة
-
آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āžangnāk چینخورده؛ چینوچروکدار؛ پرچینوچروک.
-
ruga palatinae, palatine rugae
آژنگ کامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] چینوچروکهای نامنظم عرضی در ناحیۀ قدامی سختکام که بخش مرکزی آن از بافت همبند متراکم تشکیل شده و سطح آن با مخاط پوشیده شده است
-
آژنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
آژنگ گرفتن . [ ژَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چین ، شکن ، شکنج ، گره ، انجوغ پیدا کردن . ترنجیدن . نورد پیدا کردن . منقبض شدن . متشنج گشتن . تقلص .
-
آژنگ چهر
لغتنامه دهخدا
آژنگ چهر. [ ژَ چ ِ ] (اِخ ) لقب رادبرزین : همان نیز چون قارن و برزمهردگر رادبرزین آژنگ چهر.فردوسی .
-
آژنگ ناک
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناک . [ ژَ ] (ص مرکب ) شکن ، شکنج ، چین ، نورد، گره ، انجوغ دار. ترنجیده . چین خورده . کیس . || مواج . || منقبض . گرفته .