کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آژخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آژخ
/'āžax/
معنی
۱. = آزخ
۲. = گلمژه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزخ، زگیل
دیکشنری
wart
-
جستوجوی دقیق
-
آژخ
واژگان مترادف و متضاد
آزخ، زگیل
-
آژخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] 'āžax ۱. = آزخ۲. = گلمژه
-
آژخ
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) ( اِ.) آزخ .
-
آژخ
لغتنامه دهخدا
آژخ . [ ژَ ] (اِ) رجوع به آزخ شود.
-
واژههای مشابه
-
اژخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ) (اِ.) نک زگیل .
-
اژخ
لغتنامه دهخدا
اژخ . [ اَ ژَ ] (اِ) دانه های سخت که از اعضا برمی آید و درد نمیکند و بعربی ثؤلول گویند. (برهان ). غُدّه ای در زیر پوست که با دست آنرا توان جنبانید. آژخ . (جهانگیری ). آزخ . سِلعة. ثؤلول . (منتهی الارب ). زگیل . سِگل . واژو. وارو. بالو. کوک . زخ . پ...
-
اژخ ناک
لغتنامه دهخدا
اژخ ناک . [ اَژَ ] (ص مرکب ) که اژخ بسیار دارد: ثُؤْلِل َ جسده (علی المجهول )؛ اژخ ناک گردید جسم او. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اژخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ) (اِ.) نک زگیل .
-
اژخ
لغتنامه دهخدا
اژخ . [ اَ ژَ ] (اِ) دانه های سخت که از اعضا برمی آید و درد نمیکند و بعربی ثؤلول گویند. (برهان ). غُدّه ای در زیر پوست که با دست آنرا توان جنبانید. آژخ . (جهانگیری ). آزخ . سِلعة. ثؤلول . (منتهی الارب ). زگیل . سِگل . واژو. وارو. بالو. کوک . زخ . پ...
-
جستوجو در متن
-
ژخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آژخ] (پزشکی) [قدیمی] žax = آژخ
-
ازگیل
واژگان مترادف و متضاد
آزخ، آژخ
-
غده
واژگان مترادف و متضاد
آژخ، تومور، دژپیه، دشپیل