کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آچاردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آچاردن
/'āčārdan/
معنی
۱. درهم آمیختن: ◻︎ فلک مر خاک را ای خاکخور در میوه و دانه / ز بهر تو به شور و چرب و شیرین میبیاچارد (ناصرخسرو: ۲۰۲).
۲. چاشنی و آچار به خوراک زدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
season
-
جستوجوی دقیق
-
آچاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آچاریدن› [قدیمی] 'āčārdan ۱. درهم آمیختن: ◻︎ فلک مر خاک را ای خاکخور در میوه و دانه / ز بهر تو به شور و چرب و شیرین میبیاچارد (ناصرخسرو: ۲۰۲).۲. چاشنی و آچار به خوراک زدن.
-
آچاردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - درهم آمیختن . 2 - چاشنی به خوراک زدن .
-
آچاردن
لغتنامه دهخدا
آچاردن . [ دَ ](مص ) آچاریدن . چاشنی و آچار بطعام زدن : عذرطرازی که میر توبه ام اشکست نیست دروغ ترا خدای خریدارراست نگردد دروغ و مکر بچاره معصیتت را بدین دروغ میاچار. ناصرخسرو.دیو است جهان که زهر قاتل رادر نوش بمکرمی بیاچارد. ناصرخسرو.فلک مر خاک را ا...
-
جستوجو در متن
-
بیاچاریدن
لغتنامه دهخدا
بیاچاریدن . [ دَ ] (مص ) آچاردن . آچاریدن : که مر این خاک ترش را تو چو طباخان می ببوی و مزه و رنگ بیاچاری . ناصرخسرو.رجوع به آچاردن و آچاریدن شود.