کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آویزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آویزش
/'āvizeš/
معنی
۱. پیوستگی؛ بستگی.
۲. آویختگی؛ آویخته بودن.
۳. درآویختگی در جنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تشبث، تعلیق، توسل
۲. تعلق، دلبستگی، علاقه
۳. آرزم، جنگ، رزم، نبرد
دیکشنری
suspension
-
جستوجوی دقیق
-
آویزش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشبث، تعلیق، توسل ۲. تعلق، دلبستگی، علاقه ۳. آرزم، جنگ، رزم، نبرد
-
آویزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āvizeš ۱. پیوستگی؛ بستگی.۲. آویختگی؛ آویخته بودن.۳. درآویختگی در جنگ.
-
آویزش
فرهنگ فارسی معین
(ز ِ) (اِمص .) 1 - آویختن . 2 - تعلق ، پیوستگی . 3 - جنگ ، نبرد.
-
آویزش
لغتنامه دهخدا
آویزش . [ زِ ] (اِمص ) جنگ : بدانست کو را ز شاه بلندز رزم و ز آویزش آید گزند. فردوسی .سخن گفتن اکنون نیاید بکارگه جنگ و آویزش و کارزار. فردوسی .بر این گونه تا خورز گنبد بگشت وز اندازه آویزش اندرگذشت . فردوسی .بدان گیتی ارچندشان برگ نیست همان به که آو...
-
واژههای مشابه
-
اویزش
دیکشنری فارسی به عربی
تعليق
-
جستوجو در متن
-
آویختگی
واژگان مترادف و متضاد
آویزش، تعلیق
-
Russel's traction
کشش راسل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] نوعی کشش یکطرفه یا دوطرفه که در آن عضو آسیبدیده را همزمان تحت کشش و آویزش قرار میدهند
-
تشبث
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگزنی، دستاویزسازی ۲. درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن
-
تعلیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویختگی، آویزش ۲. تاخیر، معلق ۳. آویختن، ۴. تحشیه، تعلیقه، تکلمه، حاشیه ۵. معلق کردن، فروهشتن
-
توسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویزش، اعتصام، تشبث، تمسک، دستاویز ۲. دست به دامانشدن، متوسل شدن، دستاویز گرفتن
-
مناط
واژگان مترادف و متضاد
۱. اساس، بنیان، حجت، سند، ملاک ۲. معیار، مبنا ۳. آویختگی، آویزش، تعلیق
-
suspensions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیستم های تعلیق، سوسپانسیون، توقف، تعطیل، وقفه، تاخیر، ایست، بی تکلیفی، اویزانی، اندروا، اویزش، متارکه
-
درآویزی
لغتنامه دهخدا
درآویزی . [ دَ ] (حامص مرکب ) نزاع . آویزش : شانه گه گه با سر زلفت درآویزی کندآری آنجاها کرا باشد دو سر جز شانه را.امیرحسن دهلوی (از آنندراج ).