کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آوکان
لغتنامه دهخدا
آوکان . (اِخ ) نام سرداری از سپاه فریدون : سپهدارشان قارن کاوگان به پیش سپه اندرون آوکان .فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
گله اوکان
لغتنامه دهخدا
گله اوکان . [ گ َ ل ِ اُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سوران شهرستان سراوان که در 28000گزی جنوب سوران و 3000گزی باختر راه مالرو سوران به دیرافشان واقع شده و 50 تن سکنه ٔ آن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرن ج 8).
-
جستوجو در متن
-
کاوگان
لغتنامه دهخدا
کاوگان . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به خاندان کاوه . (لغات شاهنامه ).- قارن کاوگان ؛ قارن پسر کاوه : سپهدار چون قارن کاوگان بپیش سپاه اندرون آوکان .فردوسی .
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...