کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آونگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آونگ
/'āvang/
معنی
۱. ریسمانی که خوشههای انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: ◻︎ چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶).
۲. (صفت) هر چیز آویخته؛ آویزان.
۳. (فیزیک) جسم سنگینی که به ریسمان آویزان کنند و حرکتی متناوب به طرفین دارد؛ پاندول: آونگ ساعت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آویخته، آویز، پاندول، معلق
دیکشنری
pendulum
-
جستوجوی دقیق
-
آونگ
واژگان مترادف و متضاد
آویخته، آویز، پاندول، معلق
-
آونگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آوند، آون› [قدیمی] 'āvang ۱. ریسمانی که خوشههای انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: ◻︎ چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶).۲. (صفت) هر چیز آ...
-
pendulum
آونگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جسمی که از نقطۀ ثابتی آویخته شده باشد و بتواند براثر گرانی، آزادانه به جلو و عقب نوسان کند
-
آونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) ( اِ.) 1 - ریسمانی که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را به آن می بندند و از سقف می آویزند تا فاسد نشود. 2 - هر چیز آویخته ، معلق . 3 - جسم سنگینی که گرد محور ثابتی حرکت کند، مانند پاندول ساعت .
-
آونگ
لغتنامه دهخدا
آونگ . [ وَ ] (اِ) رشته ای که انگور و دیگر میوه بندند و آویزند (فرهنگ اسدی ، خطی )، و این کار برای تازه ماندن و گنده نشدن میوه است به زمستان . معلاق . آوند. بند : چون برگ لاله بودم [ من ] واکنون چون سیب پژمریده بر آونگم .رودکی .دختر رز که تو بر طارم ...
-
آونگ
لهجه و گویش تهرانی
ریسمانی که خوشه انگور را به آن آویزند/آویزان.
-
واژههای مشابه
-
اونگ
دیکشنری فارسی به عربی
بندول , تحول
-
پیش آونگ
لغتنامه دهخدا
پیش آونگ . [ وَ ] (اِ مرکب ) پیش آهنگ . رجوع به پیش آهنگ و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ص 329 شود.
-
اونگ یا وزنه ساعت
دیکشنری فارسی به عربی
اتزان
-
جستوجو در متن
-
pendulum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آونگ، پاندول، اونگ، جسم اویخته
-
pendulums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آونگ، پاندول، اونگ، جسم اویخته
-
آون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آونگ] 'āvan = آونگ
-
آوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āvand = آونگ