کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آورک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اورک
لغتنامه دهخدا
اورک . [ اَ رَ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (مهذب الاسماء). مرد بزرگ ران . (ناظم الاطباء). مرد بزرگ برسوی ران . مؤنث آن ورکاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
orcs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اورک ها
-
غریبی
لغتنامه دهخدا
غریبی . [ غ َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به اورک شود.
-
غلام موزرموئی
لغتنامه دهخدا
غلام موزرموئی . [ غ ُ ؟ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به اورک شود.
-
باطولی
واژهنامه آزاد
از طایفه اورک محل سکونت و آنان سادات حسینی بوده است
-
چهاربتی چه
لغتنامه دهخدا
چهاربتی چه . [ چ َ ب َ چ َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به طایفه ٔ اورک شود.
-
بادپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بازپیچ، وازپیچ› [قدیمی] bādpič تاب؛ ریسمانی که از جایی آویزان میکردند و در آن مینشستند تا به جلو و عقب حرکت کنند؛ آورک؛ اورک؛ بازام: ◻︎ ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان / چو زنگی شده بر بادپیچ بازیگر (ابوالمثل بخارایی: صحاحالفرس: بادپیچ)
-
ورکاء
لغتنامه دهخدا
ورکاء. [ وَ ] (ع ص ) مؤنث اورک . زن کلان سرین . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قلعه سردی
لغتنامه دهخدا
قلعه سردی . [ ق َ ع َ س َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
اولاد حاجیعلی
لغتنامه دهخدا
اولاد حاجیعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
خواجه
لغتنامه دهخدا
خواجه . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک از هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
موزرمی
واژهنامه آزاد
تیره ازطایفه ی اورک. دینارانی باب از ایل هفتلنگ بختیاری. که محل سکونتشان ایذه است
-
بازام
لغتنامه دهخدا
بازام . (اِ) بازیچه ای مر کودکان را که آورک نیز گویند. (ناظم الاطباء). بادپیچ را گویند. (آنندراج ). رجوع به بادپیچ و شعوری ج 1 ورق 177 شود.
-
ممسنی
واژهنامه آزاد
تیره ای از طایفۀ اورک از ایل دینارانی بختیاری که بیشتر آنها در روستایی به همین نام در منطقۀ دیناران، و عده ای نیز در گرمسیرات خوزستان مانند چشم گرگی، پرچستون، دهدز و ایذه سکونت دارند.
-
ممسنی
لغتنامه دهخدا
ممسنی . [ م َ م َس ْ س ِ / س َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک از هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). ایلاتی که در سرزمینی به همین نام ساکن است و به چهار طایفه ٔعمده تقسیم می شود: بکش ، جاویدی دشمنزیاری و رستم .