کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوردخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آوردخواه
/'āvardxāh/
معنی
۱. جنگجو؛ جنگاور: ◻︎ به شبگیر چون من به آوردگاه / روم پیش آن ترک آوردخواه (فردوسی: ۲/۱۷۸ حاشیه).
۲. دلیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آوردخواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āvardxāh ۱. جنگجو؛ جنگاور: ◻︎ به شبگیر چون من به آوردگاه / روم پیش آن ترک آوردخواه (فردوسی: ۲/۱۷۸ حاشیه).۲. دلیر.
-
آوردخواه
لغتنامه دهخدا
آوردخواه . [ وَ خوا / خا ] (نف مرکب ) جنگجوی : که از ما یکی را به آوردگاه فرستی برِ ترک آوردخواه . فردوسی .نگه کن که بااو به آوردگاه توانی شدن زآن پس آوردخواه .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
آوردجو
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) آوردجوی ، جنگجو، جنگاور، آوردخواه .
-
قالس
لغتنامه دهخدا
قالس . [ ل ِ ] (ع ص ) آنکه طعام و یا شراب از شکم بدهان آوردخواه بیرون ریزد و یا باز فروبرد. (ناظم الاطباء).
-
آوردجو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آوردجوی› [قدیمی] 'āvardju جنگجو؛ جنگاور؛ آوردخواه: ◻︎ جهان گشت پرگُرد آوردجوی / ز خون خاست در جای ناورد، جوی (اسدی: لغتنامه: آوردجوی).