کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آوخ
/'āvax/
معنی
آه؛ وای؛ آوه؛ آواه؛ دریغ؛ دریغا؛ افسوس: ◻︎ جهان دست جفا بگشاد آوخ / وفا را زور بازویی نماندهست (خاقانی: ۷۴۸).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آوه، افسوس، دریغ، دریغا، واه، هیهات
دیکشنری
ah, alas, sigh
-
جستوجوی دقیق
-
آوخ
واژگان مترادف و متضاد
آوه، افسوس، دریغ، دریغا، واه، هیهات
-
آوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹آوی› [قدیمی] 'āvax آه؛ وای؛ آوه؛ آواه؛ دریغ؛ دریغا؛ افسوس: ◻︎ جهان دست جفا بگشاد آوخ / وفا را زور بازویی نماندهست (خاقانی: ۷۴۸).
-
آوخ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) ( اِ.) نصیب ، قسمت ، بهره .
-
آوخ
لغتنامه دهخدا
آوخ . [ وَ ] (صوت ، اِ) دریغا. دریغ. افسوس . آواخ . آه . آخ . آوَه . یاحسرتا. آواه . دردا : بدرد دل آوخ که بریان شوندچه بر حال من زار گریان شوند. فردوسی . گفت آوخ ! بفریفت مرا آنکه پدر ما را فریفت . (مجمل التواریخ ).زدم ز عشق رخش پیش از این هزار نواک...
-
آوخ
لغتنامه دهخدا
آوخ . [ وُ ] (اِخ ) نام کوهی است بسرحد غربی ایران ، میان لادین و مرغاب ، نزدیک کوه ماهی هلانه و کوه مورشهیدان .
-
آوخ
واژهنامه آزاد
دریغ ، افسوس، واه
-
واژههای مشابه
-
اوخ
لغتنامه دهخدا
اوخ . (اِ صوت )آوازی که هنگام درد کشیدن برآرند. || (عامیانه ) در تداول کودکان جراحت . ریش : دستم اوخ شده .
-
آخ و اوخ
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) کلمه ای است حاکی از نالة بیمار و مانند آن .
-
آخ و اوخ
لغتنامه دهخدا
آخ و اوخ . [ خ ُ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) حکایت صوت ناله ٔ بیمار و مانند آن .
-
اوخ شدن، اوف شدن
لهجه و گویش تهرانی
مجروح شدن (بچهها)، آسیب دیدن.
-
آخ و اوخ
فرهنگ گنجواژه
آخ و واخ.
-
واژههای همآوا
-
اوخ
لغتنامه دهخدا
اوخ . (اِ صوت )آوازی که هنگام درد کشیدن برآرند. || (عامیانه ) در تداول کودکان جراحت . ریش : دستم اوخ شده .