کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آوای
لغتنامه دهخدا
آوای . (صوت ) آواه .
-
واژههای مشابه
-
گوش آوای
لغتنامه دهخدا
گوش آوای . (ص مرکب ) شخصی را گویند که هر چیز شنود خوب فهم کند و یاد گیرد. (برهان ). و به همین معنی است گوش تیز. (آنندراج ). گوش سرای .
-
واژههای همآوا
-
اوعی
لغتنامه دهخدا
اوعی . [ اَ عا ] (ع ن تف ) جای دارتر. گنجایش دارتر. || دریابنده تر. احفظ. افهم .
-
جستوجو در متن
-
مرغوای
واژهنامه آزاد
مُرغوای، آوای شوم، آوای جغد
-
آکوستیک
فرهنگ واژههای سره
آوای
-
آلات صوتی
فرهنگ واژههای سره
اندامهای آوای
-
آلتو
فرهنگ واژههای سره
آوایِ اوج، ب مساز
-
اِاو،()()
لهجه و گویش تهرانی
آوای صدا زدن بچه ها
-
گیلاوا
واژهنامه آزاد
آوای دختر گیلک
-
وغ
لغتنامه دهخدا
وغ . [ وَ ] (اِ صوت ) آوای سگ . حکایت یک بار آوای سگ . رجوع به وغ وغ شود.
-
وحی
واژهنامه آزاد
ندای الهی، آوای آسمانی، سخنی که خداوند با پیامبران می گوید، ندای سماوی، آوای خداوندی، سخن خدا.
-
metathesis 2
قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فرایند جابهجایی جایگاه دو آوای مجاور