کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عوان
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ. ص .) 1 - میانه سال . 2 - در فارسی به معنای نگهبان ، پاسبان .
-
اوان
لغتنامه دهخدا
اوان . [ ] (اِخ )دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین دارای 718 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ محلی و محصول آنجا غلات و لوبیا و گردو و شغل اهالی زراعت است . استخر بزرگی دارد که آب از ته آن میجوشد و بدریاچه ٔ اوان معروف است . (از فره...
-
اوان
لغتنامه دهخدا
اوان . [ اَ / اِ ] (ع اِ) گاه . حین . (قاموس ). ابان . وقت و هنگام . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات از صراح و منتخب و قاموس ). ج ِ آونة. (مهذب الاسماء) (از بحر الجواهر). آئنة. (ناظم الاطباء) : اوان منقل آتش گذشت و خان...
-
اوان
لغتنامه دهخدا
اوان . [ اِ ] (اِ) ایوان . (ناظم الاطباء). ایوان و کوشک . صفه ٔ بزرگ . (آنندراج ). نیم گنبد. (مهذب الاسماء). ج ، اُون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
عوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'avān ۱. هرچیزی که به نیمۀ عمر خود رسیده باشد؛ آن که نه پیر باشد نه جوان؛ میانسال.۲. پاسبان و مٲمور اجرای حکم دیوان قضا و حسبت.۳. شخص فرومایه.
-
عَوَانٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نه پير از کار افتاده نه جوان نارسيده (در زنان و چارپايان ، عبارتست از زن و يا حيوان مادهاي که در سنين متوسط از عمر باشد ، يعني سنين ميانه باکرهگي و پيري .)
-
جستوجو در متن
-
ساوان
واژهنامه آزاد
از سه اوان گرفته شده
-
ساوان
واژهنامه آزاد
ازسه اوان گرفته شده است
-
بدایت
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اول، شروع، مقدمه ≠ نهایت
-
عنفوان
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، شروع ≠ اختتام، پایان
-
ابتدا
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، اوان، اوایل، اول، بدو، شروع، عنفوان، مطلع، نخست ≠ انتها
-
اوایل
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوایل، اوان، اول، بدو، شروع، عنفوان ≠ اواخر
-
بدو
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اول، شروع، عنفوان، مقدمه، نخست ≠ پایان، خاتمه، ختم
-
ابان
لغتنامه دهخدا
ابان . [ اِب ْ با ] (ع اِ) هنگام . گاه . وقت . حین . اوان . || اول هر چیز. ج ، ابابین .
-
حداثت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تازگی، نوی ≠ کهنگی، قدمت ۲. ابتدا، اوان، اول ≠ انتها ۳. برنایی، شباب، نوجوانی، نوخاستگی