کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آواز و غزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گران آواز شدن
لغتنامه دهخدا
گران آواز شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خشونت در صوت پیدا آمدن . درشت گردیدن آواز.
-
ساز یا اواز همراهی کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مکمل
-
وابسته به اواز دسته جمعی
دیکشنری فارسی به عربی
کورالي
-
همراهی کننده با اواز یا سازی چون پیانو
دیکشنری فارسی به عربی
مصاحب
-
شعری که با اواز یکنفری همراه موسیقی خوانده شود
دیکشنری فارسی به عربی
انشودة
-
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
دیکشنری فارسی به عربی
فقدان الذاکرة
-
جستوجو در متن
-
چامه گو
لغتنامه دهخدا
چامه گو. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) چامه گوی . گوینده ٔ شعر. شاعر. سخنسرا. آنکه سخن منظوم سراید و کلام با وزن و قافیه سازد. سرودگوی . تصنیف ساز. || سرودخوان . غزل خوان . تصنیف خوان ، آنکه شعر و غزل به آواز خواند. کسی که سرود و تصنیف و غزل با آهنگ موسیق...
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...
-
هچ و مچ
لغتنامه دهخدا
هچ و مچ . [ هََ چ ْ چ ُ م َ ] (اِ صوت ) آواز بوسه . (آنندراج ) : شنیدم از درعشرت سرا که خوش کوک است نوای هچ و مچ بوسه با غزل خوانی .ملافوقی یزدی (از آنندراج ).
-
چامه گوئی
لغتنامه دهخدا
چامه گوئی . [ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) چامه سرائی . سخن سرائی . شاعری . شعرگوئی . گفتن سخن منظوم و کلام موزون ومقفی . || سرایندگی . آوازه خوانی . خوانندگی شعر و غزل با آواز. خواندن شعر و تصنیف و سرود به آهنگ و در دستگاه موسیقی . و رجوع به چامه سرائی ...
-
غنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غن› [قدیمی] qang ۱. تیر یا سنگ عصاری که دانه در زیر آن فشرده و روغنش گرفته میشود.۲. آواز بلند.۳. بانگ گریه: ◻︎ چند بُوی چند ندیم ندم / کوش و برون آر دل از غنگ غم (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۳).〈 غنگغنگ زدن: [قدیمی] ناله و آواز حزین برآو...
-
چامه سرائیدن
لغتنامه دهخدا
چامه سرائیدن . [ م َ / م ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) شعر سرودن . شعر گفتن . سخن منظوم گفتن . کلام با وزن و قافیه ساختن . || سرودخواندن ، نغمه ساز کردن . شعر و تصنیف با آواز خواندن . سرود و غزل در دستگاه موسیقی خواندن یا نواختن : بزد دست و طنبوردر برگرفت سر...
-
ساز و نوا
لغتنامه دهخدا
ساز و نوا. [ زُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب . ساز و نواز : رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین .خاقانی .- بسازو نوا ؛ با ساز و آواز، با تار و طنبور : تا مطربان ز شوق منت آگهی د...
-
چامه سرا
لغتنامه دهخدا
چامه سرا. [ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب )شاعر. منظومه ساز. چامه گوی . چکامه سرا. سراینده ٔ سخن منظوم . آنکه شعر سراید و سخن موزون و مقفی گوید. سخن سرا. قافیه سنج . تصنیف ساز. || آوازخوان . کسی که شعری را با آواز بخواند. آنکه غزل یا تصنیف را در دستگاه مو...
-
ملحون
لغتنامه دهخدا
ملحون . [ م َ ] (ع ص ) دارای غلط و ناراست . (ناظم الاطباء). و رجوع به لحن شود. || توأم با لحن . همراه با آهنگ .- شعرملحون ؛ شعری که با الحان و نغمات و مقامات موسیقی و ضرب و آهنگ و ساز و آواز خوانده شود مانند سرود و ترانه و تصنیف و قول و غزل (قدیم )...