کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهک نوشادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهک نوشادر
لغتنامه دهخدا
آهک نوشادر. [ هََ ک ِ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوره . (محمودبن عمر ربنجنی ).
-
واژههای مشابه
-
اهک
لغتنامه دهخدا
اهک . [ اَ هََ ] (اِ) آهک را گویند و به عربی کلس و نوره خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (شعوری ). با الف ممدوده : کس چو ز دنیا نبرد سیم و زرپس چه زر و سیم و چه سنگ و اهک . سوزنی .گند دود چراغ و گند اهک هر دو هستند علت سرسام . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).و ...
-
اهک
دیکشنری فارسی به عربی
کلس
-
گل آهک
لغتنامه دهخدا
گل آهک . [ گ ِ هََ ] (اِ مرکب ) گل ممزوج به آهک .
-
گل آهک
لغتنامه دهخدا
گل آهک . [ گ ِ هََ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). || نام محلی است در کنار جاده تهران و فیروزکوه میان رودهن و راه دماوند واقع در 53100گزی تهران است .
-
calciphyte
آهکرست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در خاکِ دارای کلسیمِ زیاد رشد میکند
-
Calcarea, Calcispongea
آهکویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از روزنکتباران دریازی که استخوانبندی آهکی دارند و شامل اسفنجهایی میشوند که سه نوع مجرای آبی و سوزنههای (spicules) سهشاخه یا چهارشاخه دارند
-
limestone
سنگآهک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ رسوبی با منشأ شیمیایی یا زیستشیمیایی که بیشتر از کلسیمکربنات تشکیل شده باشد
-
pedocal
خاکآهک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گروه بزرگی از خاکها که در فرایند تشکیل آنها عنصر کلسیم انباشته شود
-
lime slurry
دوغاب آهک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخلوط آب و ذرات معلق آهک
-
آب آهک
لغتنامه دهخدا
آب آهک . [ ب ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که در آن مقداری معلوم آهک ریزند و پس از رسوب آب را در معالجات بکار برند.
-
آهک نوره
لغتنامه دهخدا
آهک نوره . [ هََ ک ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوره . واجبی . حنازرد : گفتند این را [ موهای بلقیس سبا را ] به آهک نوره حیلت کنیم ... آنگاه سلیمان آهک نوره به بلقیس فرستاد. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
-
آهک پز
لغتنامه دهخدا
آهک پز. [ هََ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه حرفه اش پختن آهک است . حرّاض . کَلاّس . مکلِّس .
-
آهک پزی
لغتنامه دهخدا
آهک پزی . [ هََ پ َ ] (حامص مرکب ) حرفه ٔ آهک پز. || (اِ مرکب ) کوره ٔ آهک پز.