کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهوری
/'āhuri/
معنی
= خردل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhuri = خردل
-
آهوری
لغتنامه دهخدا
آهوری . (اِ) تخم ترتیزک سفید. خردل . و فرهنگها بیت ذیل را شاهد می آورند : وقت برجستن چو آهوئیست تندگاه بررفتن چو آهوریست تیز. شهاب طلحه .
-
واژههای همآوا
-
احوری
لغتنامه دهخدا
احوری . [ اَ وَ ری ی ] (ع ص ) سپید نازک . (مؤید الفضلاء). سپید روشن . || نرم و نازک . || آنکه دارای پوست نرم و تابان و درخشان بود.
-
جستوجو در متن
-
اسپندان
لغتنامه دهخدا
اسپندان . [ اِ پ َ ] (اِ) تخمی است بسیار ریزه ، و آنرا خردل گویند. (برهان ). ثفاء. آهوری . || اثباطون . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن در ذیل کلمه ٔ اسپندان ). اسفندان . رجوع به اثباطون شود.