کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهوتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهوتک
/'āhutak/
معنی
آنکه در دویدن مانند آهو است؛ آهودو؛ تندرو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهوتک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āhutak آنکه در دویدن مانند آهو است؛ آهودو؛ تندرو.
-
آهوتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(ص مر.) 1 - اسب تندرو، آهودو نیز گویند. 2 - هر حیوانی که مانند آهو بدود.
-
آهوتک
لغتنامه دهخدا
آهوتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) چون آهو در دویدن . آهودو : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی .
-
جستوجو در متن
-
آهودو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āhudo[w] دونده مانند آهو؛ آنکه مانند آهو بدود؛ آهوتک.
-
پری پوی
لغتنامه دهخدا
پری پوی . [پ َ ] (ص مرکب ) که پویه ای چون پری دارد : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی (گرشاسب نامه )
-
کرگزن
لغتنامه دهخدا
کرگزن . [ ک َ زَ ] (اِ) نوعی تیر بزرگ . (یادداشت مؤلف ) : کنون بور آهوتک و کرگزن کمان و کمین من و کرگدن . اسدی (گرشاسب نامه ).زبان و گلوگاه و یک نیمه تن فرودوخت با کرگزن کرگدن .اسدی (گرشاسب نامه ).
-
آهودو
لغتنامه دهخدا
آهودو. [ دَ / دُو ] (نف مرکب / ص مرکب ) آهوتک . آنکه دویدنی چون آهو دارد : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله ، گوردن .منوچهری .
-
گورسم
لغتنامه دهخدا
گورسم . [ س ُ ] (ص مرکب ) ستوری که سم آن سم گور را ماند : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم . اسدی .اشقر گورسم چوزین کردی گور بر گردش آفرین کردی .نظامی (هفت پیکر ص 69).
-
گیسوفش
لغتنامه دهخدا
گیسوفش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیسو + فش (به معنی مانند) گیسووش . گیسووار. همانند گیسو. چون گیسو. || موی گردن و کاکلی اسب که همچون گیسو باشد. دارای فشی چو گیسو و فش ، موی کاکل اسب است . (از برهان ذیل کلمه ٔ فش ) و کنایه از اسبی که موی کاکل بلند ...
-
مشکدم
لغتنامه دهخدا
مشکدم . [ م ُ / م ِ دُ ] (ص مرکب ) سیاه دُم . (از فهرست ولف ). صفت اسب که دمی سیاه همچون مشک دارد : نشست از بر ابلق مشکدم جهنده سرافراز روئینه سم . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2684).سخنهاش بشنید بهرام گردعنان ابلق مشکدم را سپرد. فردوسی (شاهنامه ایضاً ...
-
سیه چشم
لغتنامه دهخدا
سیه چشم . [ ی َه ْ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) حورالعین . که چشمان سیاه دارد. چشم محبوب . (فرهنگ رشیدی ) : ای غالیه زلفین ماه پیکرعیار و سیه چشم و نغز و دلبر. خسروی .بیاد سیه چشم گلرخ ببام چو سرو سهی بر سرش ماه تام . فردوسی .برون آورید از شبستان اوی بتان س...
-
داعی
لغتنامه دهخدا
داعی . (اِخ ) (مولانا... ) محمد مؤمن ، سیدی عالی گهر، فاضلی درویش سیر به اکثر کمالات متصف و ارباب کمال عصر بجلالت قدرش معترف مستغنی الالقاب و الاوصاف و مهذب الاخلاق چون مؤمن الطاق در ایمان طاق و اصل ایشان از عظمای سادات قم من محال تفرش قم و نعمت صح...
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوی ، تک : در تک زمان ؛ زمانی کوتاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || تا و تک هر دو تنها بود. (لغت فرس اسدی چ...