کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهن ربا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهن ربا
/'āhanrobā/
معنی
جسمی که آهن و بعضی فلزات را به سوی خود جذب کند.
〈 آهنربای الکتریکی: قطعۀ آهن یا فولادی که به سبب عبور الکتریسیته، خاصیت مغناطیسی پیدا میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
magnet
-
جستوجوی دقیق
-
آهن ربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanrobā جسمی که آهن و بعضی فلزات را به سوی خود جذب کند.〈 آهنربای الکتریکی: قطعۀ آهن یا فولادی که به سبب عبور الکتریسیته، خاصیت مغناطیسی پیدا میکند.
-
آهن ربا
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ) (اِفا. اِمر.) 1 - هر جسمی که آهن ، فولاد، و نیکل را به طرف خود جذب کند. ؛ ~ی القایی جسمی که در اثر مجاورت با آهن ربا خاصیت آهن ربایی پیدا کند. ؛~ی الکتریکی (برقی ) میلة آهنی که سیم روپوش داری را چندین بار دور آن پیچیده باشند و همین که جری...
-
آهن ربا
لغتنامه دهخدا
آهن ربا. [ هََ رُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگی است که بطبع آهن و فولاد را بخود کشد و جذب کند. آهن کش . مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس . حجر مغناطیسی . و آن بر دو گونه است ، طبیعی که اکسیدآهن مغناطیسی است ، و مصنوعی که از قرار دادن آهن یا فولاد در معرض جر...
-
واژههای مشابه
-
اهن
دیکشنری عربی به فارسی
تخطي کردن , رنجاندن , متغير کردن , اذيت کردن , صدمه زدن , دلخور کردن
-
اهن
دیکشنری فارسی به عربی
حديد
-
اَهَنْ
لهجه و گویش گنابادی
ahan در گویش گنابادی هستند ، تشریف دارند
-
آهِن
لهجه و گویش بختیاری
âhen آهن.
-
اِهِن
لهجه و گویش تهرانی
صدای اعلام وجود فرد منتظر، بویژه در مستراح
-
کلاته آهن
لغتنامه دهخدا
کلاته آهن . [ ک َ ت َ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است و 138 تن سکنه دارد آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات ،، خشکبار، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ...
-
کلاته آهن
لغتنامه دهخدا
کلاته آهن . [ ک َ ت ِ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه وارداو شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
non-heme iron
ناخونآهن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] آهنی که از منابع گیاهی به دست میآید و به خوبی خونآهن جذب نمیشود
-
wrought iron, fer forgé
گلآهن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] اشیا و اثاثیۀ فلزی از نوعی آهن نرم که با خمکاری ساخته و تزیین شده باشد
-
آهن آلات
فرهنگ واژههای سره
آهن ابزار
-
خط آهن
فرهنگ واژههای سره
راه آهن