کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
احنی
لغتنامه دهخدا
احنی . [ اَ نا ](ع ن تف ) مهربان تر. شفیق تر: هو احنی الناس ضلوعاً علیک ؛ ای اشفقهم علیک . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || (ص ) مرد گوژپشت . کوزپشت . مؤنث : حَنْواء.
-
جستوجو در متن
-
مبشارة
دیکشنری عربی به فارسی
شبکه اهني , پنجره اهني
-
nonferrous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر آهنی، غیراهنی، بدون مواد اهنی
-
grater
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگتر، پنجره اهنی، شبکه اهنی
-
graters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترنج، پنجره اهنی، شبکه اهنی
-
لیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لیرد› [قدیمی] lir[a]t خود آهنی.
-
boglander
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنی
-
achenial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنی
-
nonatomic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر آهنی
-
nonautomotive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر آهنی
-
ironhead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر آهنی
-
pseudoangular
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شبه آهنی
-
physiologicoanatomic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیزیولوژیک آهنی
-
tire iron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخ آهنی