کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنگ…کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء اًلی الیمن ثم الی الازد. قال : لعمرک ما کردبن عمروبن عامربعجم ولکن ...
-
کرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kard ۱. کردن.۲. کردار؛ عمل.۳. کردن؛ انجام دادن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کارکرد.
-
کرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kord ۱. قومی آریایی که در نواحی غربی ایران، عراق، ترکیه، و سوریه به سر میبرند و به طوایف بسیار تقسیم میشوند.۲. هریک از افراد این قوم.۳. [قدیمی، مجاز] چوپان.۴. [قدیمی] چادرنشین.
-
کرد
فرهنگ فارسی معین
(کَ) 1 - (مص مر.) کردن ، عمل آوردن . 2 - (اِمص .) کردار، عمل .
-
کرد
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) (اِ.) = کردو: 1 - شاخه ای که در وقت پیراستن از درخت بریده می شود. 2 - قطعه زمینی که کناره های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
-
کرد
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beškard طاری: beška طامه ای: boyke طرقی: beška کشه ای: beška نطنزی: baška
-
کُرد
لهجه و گویش تهرانی
چوپانی
-
کُرد
لهجه و گویش تهرانی
چوپان
-
گوشت آهنگ
لغتنامه دهخدا
گوشت آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی گوشت آهنج است که قلاب گوشت از دیگ برآوردن باشد. (برهان ). و رجوع به گوشت آهنج شود. || غلیواج . (برهان ) (آنندراج ). گوشت ربا. و رجوع به گوشت آهنج شود.
-
BodyPump
وزنهآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی گروهی برای آمادگی جسمانی که در کلاسهای یکساعته و با استفاده از وزنه و صفحهوزنه و پلۀ پویهورزی انجام میشود
-
march
گامآهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قطعهای موسیقی که با ضرب نواخته میشود و برای برگزاری رژه طراحی شده است
-
نیکآهنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik āhang) دارای نیت و قصد نیک ، خوش نیت ، نیکو ضمیر .
-
نیم آهنگ
لغتنامه دهخدا
نیم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) در شاهد زیر معنی کلمه معلوم نشد : از دهان تنگ تو ناگه شگفت آید مرازین غزلها و سرود و حشو و نیم آهنگ تو.سوزنی .
-
فراخ آهنگ
لغتنامه دهخدا
فراخ آهنگ . [ ف َ هََ ] (ص مرکب ) دورپرواز. تیری که هدف های دور را میزند : از میان دو شاخهای خدنگ جست مقراضه ٔ فراخ آهنگ . نظامی .رجوع به فراخ شود.
-
هم آهنگ
لغتنامه دهخدا
هم آهنگ . [ هََ هََ ] (ص مرکب ) دمساز. هم آواز. موافق . (یادداشت مؤلف ). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند : که چندان سپه کرد آهنگ من هم آهنگ این نامدار انجمن . فردوسی .در این پرده با آسمان جنگ نیست که این پرده با کس هماهنگ نیست . نظامی .در این پرد...