کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهنجه
/'āhanje/
معنی
از ادوات پارچهبافی شامل ریسمانی که در دستگاه بافندگی به سقف بسته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āhanje از ادوات پارچهبافی شامل ریسمانی که در دستگاه بافندگی به سقف بسته میشود.
-
آهنجه
لغتنامه دهخدا
آهنجه . [ هََ ج َ / ج ِ ] (اِ) ریسمانی که جولاهان در آخر کار بندند و بر سقف خانه استوار کنند. (السامی فی الاسامی ). هو الرسن الذی یجر به الغزل حالة المسح فی الصخر و غیرها. (فرهنگ شعوری ، از مشکلات ) : ز تشریف صاحب بگویم که من بفریادم از صاحب مخزنش تو...
-
جستوجو در متن
-
ماکو
لغتنامه دهخدا
ماکو. (اِ) دست افزار جولاهگان که بدان جامه بافند. (برهان ). دست افزار جولاهان که ماشوره را در آن کنند و بدان جامه بافند. (آنندراج ). آلتی است آهنی جولاهگان رابه هندی آن را نال گویند. (غیاث ). مکو. (ناظم الاطباء). مکوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...