کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهستگی
/'āhestegi/
معنی
۱. آهسته بودن.
۲. درنگ؛ طمٲنینه.
۳. وقار؛ متانت؛ سنگینی: ◻︎ ز بالا و دیدار و آهستگی / ز بایستگی، هم ز شایستگی (فردوسی: ۱/۱۸۵).
۴. آرامی؛ کُندی: ◻︎ یکی گفتش که بس آهستهکاری / بدین آهستگی بر خر چه داری؟ (عطار۱: ۱۹۱).
۵. [قدیمی] بردباری؛ صبر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
slowness
-
جستوجوی دقیق
-
آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āhestegi ۱. آهسته بودن.۲. درنگ؛ طمٲنینه.۳. وقار؛ متانت؛ سنگینی: ◻︎ ز بالا و دیدار و آهستگی / ز بایستگی، هم ز شایستگی (فردوسی: ۱/۱۸۵).۴. آرامی؛ کُندی: ◻︎ یکی گفتش که بس آهستهکاری / بدین آهستگی بر خر چه داری؟ (عطار۱: ۱۹۱).۵. [قدیمی] ب...
-
آهستگی
فرهنگ فارسی معین
(هِ تِ)(حامص .) 1 - کندی . 2 - درنگ . 3 - ملایمت ، مدارا. 4 - وقار. 5 - شکیبایی .
-
آهستگی
لغتنامه دهخدا
آهستگی . [ هَِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) بطوء. آهسته کاری . دیرجنبی . کیار. کندی . سستی . اِتّآد : همی دیر شد سوده آن بستگی سبک شد دل بسته زآهستگی . فردوسی .مگر میرفت استاد مهینه خری میبرد بارش آبگینه یکی گفتش که بس آهسته کاری بدین آهستگی بر خر چه داری چه ...
-
واژههای مشابه
-
آهستگی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص ل .) به نرمی رفتار کردن .
-
جستوجو در متن
-
تانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'anni ۱. درنگ کردن؛ به آهستگی و آرامی کاری کردن.۲. آهستگی.
-
نَم نَم ،نَم نَمک
لهجه و گویش تهرانی
به آهستگی
-
کم کمک
فرهنگ گنجواژه
به آهستگی.
-
هیدیکا
فرهنگ نامها
(تلفظ: hidikā) (کردی) به آهستگی .
-
بطو
واژگان مترادف و متضاد
آهستگی، درنگ، کندی ≠ سرعت
-
بط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بطء] [قدیمی] bot' درنگ؛ آهستگی؛ کندی.
-
بطیالحرکت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بطیءالحَرکة] bati'olhare(a)ke آنکه بهکندی و آهستگی حرکت میکند.
-
بطیالسیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بطیءالسَیر، مقابلِ سریعالسیر] bati'osseyr آنکه بهآهستگی برود؛ کندرو.
-
رزانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رزانة] [قدیمی] razānat باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.