کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهرن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهرن
/'āhran/
معنی
= اهریمن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهرن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āhran = اهریمن
-
آهرن
لغتنامه دهخدا
آهرن . [ رَ ] (اِخ ) آهرمن . (برهان ).
-
واژههای مشابه
-
اهرن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ahran = اهریمن
-
اهرن
لغتنامه دهخدا
اهرن . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام داماد قیصر. (لغت فرس ) (شعوری ). نام داماد قیصر روم . هم ملوک گشتاسب شاه . (شرفنامه ٔ منیری ). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. (برهان ) (هفت قلزم ) : گو پرمنش نام او...
-
اهرن
لغتنامه دهخدا
اهرن . [ اَرَ ] (اِ) به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) : زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک در رزمگاه بازندانی ز اهرنش . سوزنی .|| در زبان هندی سندان زرگ...
-
اهرن القس
لغتنامه دهخدا
اهرن القس . [ اَ رُ نُل ْق ِ ] (اِخ ) نام طبیبی است . ابن البیطار در مفردات خود از او روایت آرد، من جمله در کلمه بیش و رمان و برزقطونا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). او راست کتاب : کناش بزبان سریانی و ماسرجیس آنرا از سریانی بعربی ترجمه کرد. اصل کتاب سی ...
-
واژههای همآوا
-
اهرن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ahran = اهریمن
-
اهرن
لغتنامه دهخدا
اهرن . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام داماد قیصر. (لغت فرس ) (شعوری ). نام داماد قیصر روم . هم ملوک گشتاسب شاه . (شرفنامه ٔ منیری ). نام داماد قیصر روم است و او با گشتاسب هم سلف بوده یعنی هر کدام یک دخترقیصر را داشته اند. (برهان ) (هفت قلزم ) : گو پرمنش نام او...
-
اهرن
لغتنامه دهخدا
اهرن . [ اَرَ ] (اِ) به معنی اهریمن باشد که رهنمای بدیها و شیطان است و جن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ). اهرمن و شیطان و جن و دیو. (ناظم الاطباء) : زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک در رزمگاه بازندانی ز اهرنش . سوزنی .|| در زبان هندی سندان زرگ...
-
جستوجو در متن
-
اهریمن
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) (اِ.) = اهرن : 1 - (اِ.) شیطان . 2 - هر یک از شیاطین .
-
ماسرجویه
لغتنامه دهخدا
ماسرجویه . [ س ِ ج ُ وَی ْه ْ/ س َ ی َ ] (اِخ ) طبیب بصری یهودی که ماسرجیس نیز نامیده می شد. وی علاوه بر ترجمه ٔ کتاب اهرن القس صاحب تصانیفی دیگر است از آن جمله است : کتاب قوی الاطعمه و منافعها و مضارها و کتاب العقاقیر و منافعها و مضارها. (از تاریخ ا...
-
اهرامن
لغتنامه دهخدا
اهرامن . [ اَ م َ ] (اِخ ) راهنمای بدیها را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). این کلمه در پهلوی اهریمن و در فارسی بصور اهرمن ، اهرامن ، آهرمن ، اهرن ، آهرن ، آهریمن ، آهرامن ، آهریمه و هریمن آمده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || شیطان ....