کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anode corrosion
خوردگی آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] انحلال فلزی که بهعنوان آند عمل میکند
-
anode impedance, anode load impedance
رهبندی آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] کل رهبندی بین آند و کاتد، جدا از جریان الکترونها
-
لاندس اند
لغتنامه دهخدا
لاندس اند. [ اِ ] (اِخ ) نام دماغه ای در جنوب غربی انگلستان (کرنوال ).
-
anode efficiency,plate efficiency
بازده آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی] نسبت جریان آندی واقعی به جریان نظری یا محاسباتی در یک فرایند برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی
-
inert anode
آند بیاثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] آندی که در برقکاف نامحلول است و فقط واکنشهای آندی بر سطح آن انجام میشود
-
anode corrosion efficiency
بازده خوردگی آند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نسبت خوردگی واقعی یک آند به خوردگی نظری آن، با کاهش وزن، که با استفاده از قانون فارادی و با در نظر گرفتن مقدار الکتریسیتهای که عبور میکند، محاسبه میشود
-
راک اند رل
لغتنامه دهخدا
راک اند رل . [ اَ رُ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) در انگلیسی «راک » به معنی جنباندن و «اند» بمعنی «و» و «رُل » بمعنی چرخاندن است که معنی کلی ترکیب «جنباندن و چرخاندن » می شود. و در اصطلاح رقص ، نوعی از رقص فرنگی است .
-
اند و دند
لغتنامه دهخدا
اند و دند. [ اَ دُ دَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بمعنی تار و مار که زبر و زیر باشد و هم پاشیده و پراکنده باشد. (از هفت قلزم بنقل از یادداشتهای لغت نامه ). و رجوع به اندوند شود.
-
درگ اند دراپ
واژهنامه آزاد
کشیدن و رَهاندَن. هنگام کار با رایانه، کُنِشی (عملی) است که در آن با موشی (ماوس) یک چیز را گرفته، جابجا کرده و می رهانند (رها می کنند). "دِرَگ اَند دِراپ کُن" می شود "بِکِش و بِرَهان". افسوس "درگ اند دراپ" که از زبان انگلیسی آمده همینگونه در نوشته ها...
-
سربازانی که درکمین نشسته اند
دیکشنری فارسی به عربی
کمين
-
فهرست هیلت یاعده ای که برای انجام خدمتی اماده اند
دیکشنری فارسی به عربی
لجنة
-
پیراهن بی استین یا با استین که مرد وزن میپوشیده اند
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
واژههای همآوا
-
اند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: and] 'and ۱. عدد مجهول از سه تا نه: ◻︎ عدد سالهای مدت تو / همچو تاریخ پانصدوچهل و اند (انوری: ۶۱۵).۲. کم؛ معدود؛ چند.۳. سخن مبهم.
-
اند
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عددی مبهم از سه تا نه . 2 - چند.
-
عند
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (حراض .) نزد، پیش ، نزدیک .