کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آنح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انح
لغتنامه دهخدا
انح . [ اُن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است در یمامه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
انح
لغتنامه دهخدا
انح . [ اُن ْ ن َ ] (ع ص ) مرد بخیل که چون چیزی از او خواهند تنحنح کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اَنِح . اَنوح . (از اقرب الموارد). || ج ِ آنح . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به آنح شود.
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اَ ن ِه ْ ] (ع ص ) رجل انه ؛مرد حاسد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اَ هِن ْ ] (ع اِ) ج ِ نَهْی یا نِهْی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به معنی غدیر و شبه آن . (از اقرب الموارد). رجوع به نهی شود.
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اَن ْه ْ ] (ع مص ) انوه . خمیدن از گرانی . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خمیدن از ثقل و سنگینی . || حسد کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به انوه شود.
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اِن ْ ن َ هو ] (ع حرف + ضمیر) (از: ان ، از حروف مشبهه + -ه َ، ضمیر مفرد مغایب مذکر) بدرستی که او. بتحقیق که او. (ناظم الاطباء).
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اِن ِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ تروائی که ویرژیل شاعر بزرگ رومی وی را قهرمان منظومه ٔ خود که انئید نام دارد قرار داده است . وی پسر ونوس و انخیس است . وی هنگام محاصره ٔ تروا و پس از تصرف شهر بدست یونانیها، با یونانیها مردانه جنگید. پس از اسارت بدست ی...
-
أَنَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
که او
-
عَنْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
از او
-
جستوجو در متن
-
انوح
لغتنامه دهخدا
انوح . [ اُ ](ع مص ) نالیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رخیدن و دم برآوردن از مرض و دمه و تاسه و جز آن . (منتهی الارب ). انح . انیح . (ناظم الاطباء). رجوع به انح و انیح شود.
-
رخیدن
لغتنامه دهخدا
رخیدن . [ رَ دَ ] (مص ) نفس کشیدن و نفس زدن بواسطه ٔ برداشتن و کشیدن بار گران و یا مشقت دیگر. (ناظم الاطباء) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). به معنی نفس زدن باشد برای حمل بار گران . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). نفس تند زدن از دویدن و بار داشتن . (از فره...