کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمیزه
/'āmize/
معنی
۱. آمیخته؛ مخلوط.
۲. (اسم) مزاج؛ طبیعت.
۳. (اسم مصدر) آمیزش؛ اختلاط؛ امتزاج.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سرشت
۲. آمیخته، مخلوط، ممزوج
دیکشنری
intermixture, admixture, amalgam, blend, combination, composite, composition, compost, compound , conglomerate, cross, infusion, mélange, mix, mixture, potpourri, preparation
-
جستوجوی دقیق
-
آمیزه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرشت ۲. آمیخته، مخلوط، ممزوج
-
آمیزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āmize ۱. آمیخته؛ مخلوط.۲. (اسم) مزاج؛ طبیعت.۳. (اسم مصدر) آمیزش؛ اختلاط؛ امتزاج.
-
آمیزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ص مر.) 1 - آمیخته ، مخلوط . 2 - کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گویند.
-
آمیزه
لغتنامه دهخدا
آمیزه . [ زَ / زِ ] (ن مف / نف ) آمیخته . مخلوط. ممزوج . کمیژه : گرد کرده بسی سخن ریزه نیک و بد خیره درهم آمیزه . سنائی .الاخلاس ؛ آمیزه شدن موی یعنی سیاهی با سپیدی آمیختن . (مجمل اللغه ). || پیر و کهل . (برهان ). || (اِمص ) بضاع . وقاع . آمیغ. آمیغه...
-
واژههای مشابه
-
امیزه
دیکشنری فارسی به عربی
خلية , مزيج
-
آمیزه مو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آمیژهمو› 'āmizemu دومو؛ دومویه؛ کهل؛ کسی که موهای سیاه و سفید در سر داشته باشد.
-
blend
آمیزه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واحد زبانی منفردی که در نتیجۀ فرایند آمیزهسازی ایجاد میشود
-
cocktail
آمیزه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مخلوطی از چند نوشیدنی که غالباً قبل از غذا عرضه میشود
-
compound 1
آمیزه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مخلوطی که از اختلاط یک بسپار مذاب مانند لاستیک یا پلاستیک با مواد دیگر بهکمک یک مخلوطکن به دست آید
-
mélange
آمیزه 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودهای از سنگ با اندازهای قابل نقشهبرداری که در آن مرز بین واحدهای سنگی پیوستگی ندارد و قطعاتی از سنگهای بومی یا بیگانه با اندازههای گوناگون در آن یافت میشود
-
mixotrophy
آمیزهپروردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] فرایند رشد اندامگان با استفاده از ترکیب مواد آلی و مواد معدنی
-
padding gum
آمیزۀ ترمیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] آمیزهای مقاوم به گرما که از آن در زیر رویه استفاده میکنند و با کمک آن مَنجید تایر به قطر مورد نظر میرسد
-
repair gum
آمیزۀ تعمیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] آمیزهای زودپخت و نرم و چسبناک که به شکلهای فتیلهای، نواری یا ورقی برای تعمیر موضعی تایر از آن استفاده میشود
-
cushion gum, curing gum, bonding gum, gum stock
آمیزۀ چسبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] آمیزهای لاستیکی و نرم و چسبناک برای تعمیر موضعی تایر ازطریق روکشکاری یا چسباندن رویۀ تایر به زیرساخت