کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمیزنده
/'āmizande/
معنی
آمیختهکننده؛ آمیزشکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
combiner, stirrer
-
جستوجوی دقیق
-
آمیزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āmizande آمیختهکننده؛ آمیزشکننده.
-
آمیزنده
لغتنامه دهخدا
آمیزنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه آمیزد. || خلط. خالط. لابک . خوش معاشرت . خواهان معاشرت . آمیزگار : و مردمانیند [ خلخیان ] بمردم نزدیک و خوش خو و آمیزنده . (حدودالعالم ). ولوالح شهری است خرّم ... با آب روان و مردمان آمیزنده . (حدودالعالم ). و [ چگ...
-
واژههای مشابه
-
امیزنده
دیکشنری فارسی به عربی
خلاطة
-
جستوجو در متن
-
مخالط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moxālet آمیزنده؛ معاشر.
-
mixer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میکسر، مخلوط کن، امیزنده
-
خلاطة
دیکشنری عربی به فارسی
اميزنده , مخلوط کن
-
mixers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میکسرها، مخلوط کن، امیزنده
-
درآمیزنده
لغتنامه دهخدا
درآمیزنده . [ دَ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آمیزنده : هراجة؛ گروه درآمیزنده . (منتهی الارب ). رجوع به آمیزنده شود.
-
مازج
لغتنامه دهخدا
مازج . [ زِ ] (ع ص ) آمیزنده . (آنندراج ). آمیزنده و مخلوط کننده . (ناظم الاطباء).
-
آمیزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āmiz[e]gār آمیزنده؛ معاشرتکننده؛ کسی که بسیار با مردم آمیزش و همنشینی کند.
-
آمیزگار
واژگان مترادف و متضاد
آمیزشکار، آمیزنده، خوشسلوک، خوشمعاشرت، معاشر، معاشرتی ≠ مردمگریز
-
مخلط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] moxallet ۱. آمیزنده؛ برهمزننده.۲. دوبههمزن.
-
مازج
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِفا.) آمیزنده ، مخلوط کننده .