کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیزشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمیزشی
واژگان مترادف و متضاد
مقاربتی
-
واژههای مشابه
-
postcoital headache
سردرد پسآمیزشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی سردرد بیشتحرکی که در حین یا پس از فعالیت جنسی، معمولاً در مردان، ایجاد میشود
-
جستوجو در متن
-
مقاربتی
واژگان مترادف و متضاد
آمیزشی، جنسی
-
دگرگانی
لغتنامه دهخدا
دگرگانی . [ دِ گ َ ] (حامص مرکب ) وضع آمیزشی موجود زنده ای که سلولهای نر و ماده ٔآن با یکدیگر اختلاف دارند. (دایرةالمعارف فارسی ).
-
venereologist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانشناس، طبیب ویژه گر سفلیس، طبیب متخصص کوفت، ویژهگر بیماری های امیزشی یا مقاربتی
-
مقاربتی
لغتنامه دهخدا
مقاربتی . [ م ُ رَ / رِ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به مقاربت .- امراض مقاربتی ؛ بیماریهایی که بر اثر نزدیکی و همخوابگی زن و مرد با هم پیدا شود. بیماریهای آمیزشی .
-
آویزش
لغتنامه دهخدا
آویزش . [ زِ ] (اِمص ) جنگ : بدانست کو را ز شاه بلندز رزم و ز آویزش آید گزند. فردوسی .سخن گفتن اکنون نیاید بکارگه جنگ و آویزش و کارزار. فردوسی .بر این گونه تا خورز گنبد بگشت وز اندازه آویزش اندرگذشت . فردوسی .بدان گیتی ارچندشان برگ نیست همان به که آو...
-
مجاری
لغتنامه دهخدا
مجاری . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَجری ̍. محل جریان آبها. مجراها. (ناظم الاطباء) : اگر بهایی باشد به ثمن هر جوهر ثمین که ممکن بود حصیاتی که در مجاری انهار بیانش یابندارزان و رایگان نماید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 4).- مجاری آب ؛ نهر و قنات و کاریز و ناودان...
-
ریزش
لغتنامه دهخدا
ریزش . [ زِ ] (اِمص ) ریختن . (ناظم الاطباء). اسم مصدر از فعل ریختن : ریزش ابر. ریزش باران . عمل ریختن : خواهش دل ریزش دست . (یادداشت مؤلف ) : ز خون دل خویش من دست شستم چنو دست بگشاد بر ریزش خون . سوزنی .ریزش ابر صبحگاهی دیدطبع من چو صدف دهان بگشاد....
-
ناخوشی
لغتنامه دهخدا
ناخوشی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) غمگین بودن . (فرهنگ نظام ). غمگینی . ناشادمانی . || سختی . خشم . رنج . (ناظم الاطباء). مقابل خوشی . ابتلاء. گرفتاری . مصیبت . ناراحتی : یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی . نظامی .آن را که به طبع درکشی نیس...
-
پیوند
لغتنامه دهخدا
پیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) خویش و تبار. (برهان ). خویشاوند. قوم . نزدیک نسبی . خاندان . دوده . خویش نسبی . نسب . عشیرت . کس : بر و بوم و پیوند بگذاشتی فراوان به ره رنج برداشتی . فردوسی .چو سیندخت و مهراب و پیوند خویش ره سیستان را گرفتند پیش . فردوس...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر. نزر. منزور. بخس . مقابل بسیار و کثیر و زیاد وبیش و افزون . با آمدن ، آوردن ، دادن ، زدن ،...
-
سازمان ملل متحد
لغتنامه دهخدا
سازمان ملل متحد. [ ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ ] (اِخ ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی وجود مؤسساتی را برای تنظیم این ارتباطات ایجاب میکند. ازین روی بعد از پایان جنگ اول بین الم...