کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمپول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمپول
/'āmpul/
معنی
۱. شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی.
۲. داروی نگهداریشده در چنین شیشهای.
۳. سرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سوزن
برابر فارسی
آوندک
فعل
بن گذشته: آمپول زد
بن حال: آمپول زن
دیکشنری
ampul, injection, vial
-
جستوجوی دقیق
-
آمپول
واژگان مترادف و متضاد
سوزن
-
آمپول
فرهنگ واژههای سره
آوندک
-
آمپول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ampoule] (پزشکی) 'āmpul ۱. شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی.۲. داروی نگهداریشده در چنین شیشهای.۳. سرنگ.
-
ampoule
آمپول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کپسول شیشهای یا پلاستیکی بیمنفذ، حاوی یک چنده دارو بهصورت محلول سترون
-
آمپول
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) شیشة کوچکی محتوی داروی تزریقی یا خوراکی .
-
واژههای مشابه
-
امپول زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نبتة
-
سرنگ امپول زنی و امثال ان
دیکشنری فارسی به عربی
بندقية
-
جستوجو در متن
-
ampoules
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمپول، امپول
-
ampoule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمپول، امپول
-
ampule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمپول
-
ampul
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمپول
-
ampules
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمپول
-
سرنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمپول ۲. آبدزدک