کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمولن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمولن
/'āmulon/
معنی
نشاسته؛ آمیدون.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
نشاسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمولن
فرهنگ واژههای سره
نشاسته
-
آمولن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] 'āmulon نشاسته؛ آمیدون.
-
آمولن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ معر. ] (اِ.) نشاسته ، نشا.
-
آمولن
لغتنامه دهخدا
آمولن . [ ل ُ ] (یونانی ، اِ) نشاسته . نشا. لباب البر. لباب الحنطه . لباب الفوم . لباب القمح . آبگون .
-
جستوجو در متن
-
آبگون
لغتنامه دهخدا
آبگون . (ص مرکب ) برنگ آب . آبی . کبود. ازرق : ببارید و زهم بگسست و گردان گشت بر گردون [ ابر ]چو پیلان پراکنده میان آبگون صحرا. فرخی .الا تا که روشن ستاره ست هر شب بر این آبگون روی چرخ کیانی . فرخی .زآن می عناب گون در قدح آبگون ساقی مهتاب گون ترکی حو...