کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آموزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آموزیدن
/'āmuzidan/
معنی
= آموختن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آموزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'āmuzidan = آموختن
-
آموزیدن
لغتنامه دهخدا
آموزیدن . [ دَ] (مص ) آموختن . تعلّم : و چنان واجب کندی که ایشان نبشتندی و من بیاموزیدمی . (تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
آموزاندن
لغتنامه دهخدا
آموزاندن . [ دَ ] (مص ) آموزانیدن . تعلیم . آموختن ، چون متعدی باشد. رجوع به آموزیدن شود.
-
مژدگرفتن
لغتنامه دهخدا
مژدگرفتن . [ م ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اجرت گرفتن . مژد فراگرفتن . مژد برگرفتن : آموختن جادوئی و آموزیدن و بدان کسب کردن و مژد گرفتن حرام ومحظور است . (ترجمه ءالنهایه ٔ طوسی ج 1 ص 244). و رجوع به مژد و ترکیبات مژد برگرفتن و مژد فراگرفتن شود.
-
درآموختن
لغتنامه دهخدا
درآموختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) آموختن . آموزاندن . یاد دادن . تعلیم . (دهار) : مرا باید بچشم آتش برافروخت به آتش سوختن باید درآموخت . نظامی .ستون سرو را رفتن درآموخت چو غنچه تیز شد چون گل برافروخت . نظامی .خردمند ازو دیده بردوختی یکی حرف در وی نیام...