کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمن
/'āmen/
معنی
۱. در اطمینان و امنوامان؛ بیترسوبیم؛ بهزینهار.
۲. استواردارنده.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
به زینهار، بی بیم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمن
فرهنگ واژههای سره
به زینهار، بی بیم
-
آمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'āmen ۱. در اطمینان و امنوامان؛ بیترسوبیم؛ بهزینهار.۲. استواردارنده.
-
آمن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص تف .) استوارتر، ایمن تر.
-
آمن
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) بی بیم ، بی خوف ، ایمن .
-
آمن
لغتنامه دهخدا
آمن . [ م َ ] (ع ن تف ) استوارتر.
-
آمن
لغتنامه دهخدا
آمن . [ م ِ ] (ع ص ) بزینهار. بازینهار. بی بیم . بی خوف . ایمن . استواردارنده بی بیمی .
-
واژههای مشابه
-
امن
واژگان مترادف و متضاد
۱. امان، امنیت، ایمن ۲. راحت، مطمئن ≠ ناامن
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amn ۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
امن
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بی ترس بودن . 2 - (اِمص .) اطمینان ، آسایش .
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ ] (اِخ ) آبی در بلاد غطفان . و گاهی عوض امن ، یمن گویند. (از معجم البلدان ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ ] (ع مص ) ایمن شدن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان مهذب عادل بن علی ). بی هراس شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بی بیم شدن . (مؤید الفضلاء). || اعتماد کردن به . امین پنداشتن . (یادداشت مؤلف ). گویند ما امن ان یجد صحابة؛ ای ماوثق او ماکاد. (از ن...
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ م َ ] (ع مص ) اَمْن . رجوع به اَمن شود.
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ م ِ ] (ع ص ) زنهارخواهنده و بی ترس و بیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اِ ] (ع مص ) اطمینان . || (اِ) خلق . (از المرجع). و رجوع به اَمن شود.