کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمفیبول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آمفیبول
/'āmfibol/
معنی
نوعی کانی سیاه یا سبزرنگ، دارای سیلیکاتهای کلسیم، منیزیم، آهن و منگنز.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
آذرسنگ، دوپهلو
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمفیبول
فرهنگ واژههای سره
آذرسنگ، دوپهلو
-
آمفیبول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: amphibole] (زمینشناسی) 'āmfibol نوعی کانی سیاه یا سبزرنگ، دارای سیلیکاتهای کلسیم، منیزیم، آهن و منگنز.
-
آمفیبول
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ فر. ] (اِ.) یکی از سنگ هایی که از عناصر اصلی سنگ های آذرین است و مواد ترکیب کننده اش عبارت از سیلیکات - های قلیایی (کلسیم و منیزیم ) و سیلیکات - های (آهن و منگنز) می باشد.
-
جستوجو در متن
-
amphibole group
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروه آمفیبول
-
amphibole
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمفیبول، دو پهلو
-
nematoblastic texture
بافت نخشکفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی بافت همشکفت در سنگهای دگرگونی که به دلیل رشد بلورهای منشوری، مانند سیلیمانیت یا آمفیبول، در حین بازبلورش جهتدار میشود و خطوارگی الیافی تولید میکند
-
سنگ سماق
لغتنامه دهخدا
سنگ سماق . [ س َ گ ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گونه ای از سنگ های آذرین که دارای بلورهای بزرگ و کوچک از کوارتز و پیروکسن و آمفیبول و میکا میباشد. سنگی است سخت و متمایل بصورتی یا سبز است (رنگش بسته بعناصر متشکله اش متغیّر است )، و چون استقامت و س...