کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمد نیامد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پی آمد
فرهنگ فارسی معین
(پَ مَ) (اِ.) 1 - عارضه . 2 - حادثه .
-
پیش آمد
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) حادثه ، روی داد.
-
خوش آمد
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ)(مص مر. اِمر.) = خوشامد: س خنی مبنی بر تبریک و تهنیت و تعارف .
-
پیش آمد
لغتنامه دهخدا
پیش آمد. [ م َ ] (ن مف مرکب ) پیش آمده . || (اِ مرکب ) واقعه .حادثه . قضیه . رویداد. سانحه . عارضه . رویداد. وقعه . نازله . اتفاق . || سلوک و رعایت . (غیاث ).
-
قلعه آمد
لغتنامه دهخدا
قلعه آمد. [ ق َ ع َ م ِ ] (اِخ ) قلعه ٔ معروفی است در دیاربکر. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 445 شود.
-
به آمد
لغتنامه دهخدا
به آمد. [ ب ِه ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ) خوبی و خوشی پیش آمدن . مقابل بدآمد. (فرهنگ فارسی معین ) : چو روز مرد شود تیره و بگردد بخت هم او بدآمد خود بیند از به آمد کار. ابوحنیفه ٔ اسکافی .نیست روزی وگرچه اندیشه بر به آمد شد از هوا مقصور. مسعودسعد.نیک آمد...
-
خلاف آمد
لغتنامه دهخدا
خلاف آمد. [ خ ِ / خ َ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کنایه از ناموافق . ناسازگار. غیر مطابق : هرچه خلاف آمد عادت بودقافله سالار سعادت بود. نظامی .از خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم .حافظ.
-
خوش آمد
لغتنامه دهخدا
خوش آمد. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تملق . تبصبص . چاپلوسی . (یادداشت مؤلف ) : من چو طبع لطیف خواجه کمال غزلی بد نمیتوانم گفت گر نگویم قصیده باکی نیست من خوش آمد نمی توانم گفت . مولا طوسی (از تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی ).از نظم ...
-
امد ورفت
دیکشنری فارسی به عربی
تجارة
-
امد وشد
دیکشنری فارسی به عربی
مرور
-
بدش آمد
دیکشنری فارسی به عربی
إبتأَسَ ، أحْجَمَ
-
فائق آمد
دیکشنری فارسی به عربی
أحرَزَ الإنْتصارَ
-
پیش امد
دیکشنری فارسی به عربی
علم الصرف
-
بر امد
دیکشنری فارسی به عربی
قضية
-
پی امد
دیکشنری فارسی به عربی
قضية , نتيجة