کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آماریدن
/'āmāridan/
معنی
به حساب آوردن؛ آمار کردن؛ شمردن: ◻︎ تو از سر نغزی و لطیفی و ظریفی / میدان همه افعال من و هیچ میامار (سوزنی: ۵۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
compute
-
جستوجوی دقیق
-
آماریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آماردن› [قدیمی] 'āmāridan به حساب آوردن؛ آمار کردن؛ شمردن: ◻︎ تو از سر نغزی و لطیفی و ظریفی / میدان همه افعال من و هیچ میامار (سوزنی: ۵۰).
-
آماریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - شمردن ، به حساب آوردن . 2 - اهمیت دادن ، به روی خود آوردن .
-
آماریدن
لغتنامه دهخدا
آماریدن . [ دَ ] (مص ) آماردن . شمردن . بحساب آوردن . || مجازاً، اهمیت دادن . محلی نهادن . بروی خود آوردن : ساعتکی روی پیش دار و بِهُش باش کار بمن مان و برمگرد و میامار. سوزنی .تو از سر نغزی ّ و لطیفی ّ و ظریفی می دان همه افعال من و هیچ میامار.سوزنی ...
-
جستوجو در متن
-
آماردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āmārdan = آماریدن
-
آماردن
لغتنامه دهخدا
آماردن . [ دَ ] (مص ) رجوع به آماریدن شود.