کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
efficient statistic
آمارۀ کارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در بافتار برآورد یک پارامتر، آمارهای که واریانس آن کوچکتر از واریانس هر آمارۀ دیگری باشد که برای برآورد آن پارامتر به کار میرود
-
complete statistic
آمارۀ کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] آمارهای که خانوادۀ توزیعهای متناظر با آن کامل باشد
-
ancillary statistic
آمارۀ کمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] آمارهای که توزیع نمونهگیری آن به پارامتر جامعه وابسته نیست
-
selection statistic
آمارۀ گزینش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] در بافتار کنترل کیفیت کالاها، آمارهای که برای پذیرفتن کالایی برطبق استاندارد بهکار میرود
-
آماره گیر
لغتنامه دهخدا
آماره گیر. [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) آمارگیر. نویسنده . مُحاسب . مستوفی .
-
اماره گیر
لغتنامه دهخدا
اماره گیر. [ اِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) آمارگیر. امارگیر. رجوع به آمارگیر و آنندراج شود.
-
امارة بالسوء
لغتنامه دهخدا
امارة بالسوء. [ اَم ْ ما رَ تُن ْ بِس ْ سو ] (ع ص مرکب ) فرماینده به بدی . مأخوذ ازآیه ٔ : ان النفس لامارة بالسوء (قرآن 53/12)؛ تن آدمی نهمار بدفرمایست و بدآموز. (کشف الاسرار میبدی ج 5 ص 73)؛ همانا نفس سخت فرماینده است به بدی .
-
نفس اماره
واژهنامه آزاد
تمایلات حیوانی حاکم بر وجود انسان.
-
rank order statistic
آمارۀ ترتیبی رتبهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] آمارۀ مبتنی بر رتبههای مشاهدات یک نمونۀ مرتبشده
-
chi-square statistic
آمارۀ خیدو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] آمارهای که توزیع خیدو داشته باشد
-
classification statistic
آمارۀ ردهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] آمارهای نمونهای برای تقسیم واحدهای جامعۀ مورد نمونهگیری به چند رده
-
واژههای همآوا
-
عماره
واژگان مترادف و متضاد
تختروان، عماری، کجاوه، محمل، هودج
-
اماره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: امارَة، مؤنثِ اَمّار] 'ammāre = امار
-
اماره
فرهنگ فارسی معین
(اَ مّ رِ) [ ع . امارة ] (ص .) 1 - بسیار امر کننده ، گمراه کننده . 2 - خواهش های شیطانی .
-
اماره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ) [ ع . ] (اِ.) نشان ، نشانه ، علامت ، ج . امارات .