کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آماردن
/'āmārdan/
معنی
= آماریدن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بهشمارآوردن، شمردن، محسوبکردن
۲. اهمیتدادن
دیکشنری
calculate, compute
-
جستوجوی دقیق
-
آماردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهشمارآوردن، شمردن، محسوبکردن ۲. اهمیتدادن
-
آماردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āmārdan = آماریدن
-
آماردن
لغتنامه دهخدا
آماردن . [ دَ ] (مص ) رجوع به آماریدن شود.
-
جستوجو در متن
-
حساب کردن
واژهنامه آزاد
آماردن.
-
آماربرداری
واژگان مترادف و متضاد
آماردن، احصائیه، سرشماری
-
شمردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماردن، شماره کردن، محاسبه کردن ۲. شمارش، محاسبه
-
calculator
واژهنامه آزاد
آماره (آمارِه). در پارسی برای "حساب کردن" سه واژه هست؛ شمردن (سبک)، آماردَن (میانه) و رایاندَن (سنگین). پس شایسته است که "ماشین حساب" را نه "رایانه" وَنکه (بلکه) "آماره" نامید.
-
ماشین حساب
واژهنامه آزاد
آماره (آمارِه). در پارسی برای سه واژه هست؛ شمردن (سبک)، آماردَن (میانه) و رایاندَن (سنگین). پس شایسته است که ماشین حساب را نه رایانه وَنکه (بلکه) آماره نامید.
-
آماریدن
لغتنامه دهخدا
آماریدن . [ دَ ] (مص ) آماردن . شمردن . بحساب آوردن . || مجازاً، اهمیت دادن . محلی نهادن . بروی خود آوردن : ساعتکی روی پیش دار و بِهُش باش کار بمن مان و برمگرد و میامار. سوزنی .تو از سر نغزی ّ و لطیفی ّ و ظریفی می دان همه افعال من و هیچ میامار.سوزنی ...