کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماده کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اماده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسودة
-
اماده بودن
دیکشنری فارسی به عربی
قادر
-
آماده شلیك
دیکشنری فارسی به عربی
استعداد علي قدم وساق
-
آماده شد
دیکشنری فارسی به عربی
استعد ، استعدّ ل
-
آماده كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استنفر
-
آماده سازی
واژهنامه آزاد
تجهیز، مجهز کردن، برپا کردن، تدارک.
-
bakery product mix
مخلوط آمادۀ نانوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] هریک از مخلوطهای خشکی که معمولاً با افزودن ترکیبات مایع از آن خمیر یا انواع خمیرابه تهیه میشود
-
air staging unit
واحد آمادهسازی پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یگانی که در فرودگاه صحرایی مستقر میشود و کلیۀ امور پذیرش و نگهداری و تعمیر و آمادهسازی پرواز هواگَردها و واپایش نفرات و بار را بر عهده دارد اختـ . واپر
-
stand-by
آمادهبهکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] وضعیتی که در آن دستگاه آمادۀ استفاده باشد، ولی از آن استفاده نشود
-
mise en place 1
آمادهسازی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] آماده کردن وسایل و مواد خوراکی قبل از شروع آشپزی
-
preparation 2
آمادهسازی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] فرایند ساخت و ترکیب دارو متـ . تهیه
-
site preparation
آمادهسازی رویشگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عملیاتی که برای تجدید نسل موفق جنگل صورت میگیرد
-
food preparation
آمادهسازی غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] آماده کردن مواد غذایی برای مصرف
-
available line
خط آمادۀ واگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] در ارتباطات دادهای، مداری که میاندو نقطه برقرار است، اما هنوز استفاده نمیشود متـ . خط آماده
-
ساخته و آماده
لغتنامه دهخدا
ساخته و آماده . [ت َ / ت ِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته وپرداخته . حاضر و آماده : چون این مکار غدار بیاید، ساخته و آماده باید بود. (کلیله و دمنه ).