کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جاهز
دیکشنری عربی به فارسی
اماده کردن , مهيا کردن , حاضر کردن , اماده
-
علي أهبة الاستعداد
دیکشنری عربی به فارسی
در حالت آماده باش , آماده
-
readied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماده شده است، اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن
-
readies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماده است، اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن
-
ready
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماده، اماده کردن، مهیا کردن، حاضر کردن، اماده، مهیا، فراهم، موجود، حی و حاضر
-
متشمر
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] motašammer آمادهشونده برای کاری؛ آماده و مهیا.
-
رخت ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) آماده شدن ، آماده سفر شدن .
-
مهیا
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ یّ) [ ع . ] (اِمف .) آماده ، آماده شده .
-
مستعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستعدّ] mosta'ed[d] ۱. کسی که آماده برای کاری است؛ آماده.۲. بااستعداد.
-
تجهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajahhoz آماده گشتن؛ آماده شدن برای سفر یا برای کاری؛ مهیا شدن.
-
تهیه کرد
فرهنگ واژههای سره
آماده کرد
-
مهیا
فرهنگ واژههای سره
آماده
-
أُعِدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
آماده شده
-
preparingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماده سازی
-
nonreparation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر آماده سازی