کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آل پلنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آل عبا
فرهنگ فارسی معین
(لِ عَ) [ ع . ] (اِمر.) خاندان پیغمبر اسلام . آل کسا و پنج تن آل عبا نیز نامیده می شود.
-
ایده آل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) کمال مطلوب ، آرزوی عالی .
-
ال کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ. کَ دَ) (عا.) لاف زدن . ؛~ُ بل کردن قمپز در کردن ، ادعای بی مورد داشتن .
-
آل آجیل
لغتنامه دهخدا
آل آجیل . (اِ مرکب ، از اتباع ) آل و آجیل . آجیل و جز آن . توسعاً، سود. فائده .
-
آل آروادی
لغتنامه دهخدا
آل آروادی . [ رْ ] (اِ مرکب ) (از: فارسی ِ آل ، دیو مادینه که به زچگان آسیب رساند + ترکی ِ آروادی ، زن ) مثل آل آروادی ؛ زنی سخت بی حیا و بدرفتار.
-
آل آشخال
لغتنامه دهخدا
آل آشخال . (اِمرکب ، از اتباع ) آل آشغال . خاش و خماش . خرت و پرت .
-
آل آفریغ
لغتنامه دهخدا
آل آفریغ. [ ل ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای از ملوک خوارزم که پیش از اسلام تا زمان سامانیان در آن خطه فرمان رانده اند. و آفریغ نام مؤسس این دوده است و متأخرین آنان را که در دوره ٔ اسلامی میزیسته اند آل عراق نیز نامیده اند. و آنان را آل افریغون و آل فریغو...
-
آل ا
لغتنامه دهخدا
آل ا. [ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) اولیای خدا. || (اِخ ) خاندان و احفاد رسول صلوات اﷲعلیه .
-
آل ابوسفیان
لغتنامه دهخدا
آل ابوسفیان . [ ل ِ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) آل بوسفیان .بنوامیه . از اولاد ابوسفیان و مراد معاویةبن ابی سفیان و یزیدبن معاویه و معاویةبن یزید است : چه خطر دارد آل بوسفیان که برآرند نامشان بزبان ؟سنائی .
-
آل اخشید
لغتنامه دهخدا
آل اخشید. [ ل ِ اِ ] (اِخ )خانواده ای از امرای ایرانی نژاد که از سال 323 تا 358 هَ .ق . در مصر و شام و دمشق و حرمین به استقلال فرمانروا بوده اند. سرسلسله ٔ آنان محمدبن طغج معروف به اخشید و آخریشنان ابوالفوارس احمدبن علی و عده ٔ آنان پنج تن : محمد اخش...
-
آل اردشیر
لغتنامه دهخدا
آل اردشیر. [ ل ِ اَ دَ ] (اِخ ) ساسانیان . || در بیت ذیل مراد چغانیان یا سامانیانند : ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیرای همچنان چون جان و تن آثار و افعالت هژیر.دقیقی .
-
آل اغلب
لغتنامه دهخدا
آل اغلب . [ ل ِ اَ ل َ ] (اِخ ) نام سلسله ای از پادشاهان افریقیه از دست بنی عباس . مقر سلطنت قیروان و قلمرو آنان در شمال افریقا بوده است . و ده تن بوده اند، نخستین ابراهیم اغلب و آخرین زیادةاﷲ ثالث است و مدت حکمرانی آنان 146 سال کشیده است .در 296 هَ ...
-
آل افراسیاب
لغتنامه دهخدا
آل افراسیاب . [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از امراء ترک که آل خاقان و خانیه و ایلک خانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند (از حدود 320 تا حدود 560 هَ .ق .). از تاریخ این سلسله اطلاعات کمی در دست است و ظاهراً امرای مزبور پس از اتحاد با طوائف ترکان مشر...
-
آل الیاس
لغتنامه دهخدا
آل الیاس . [ ل ِ اِل ْ ] (اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان کرمان ، و سرسلسله ٔ آنان ابوعلی محمدبن الیاس بن الیسع سمرقندی از ممالیک نصربن احمد سامانیست . در 317 هَ .ق . بر کرمان استیلا یافت . در 357 عضدالدوله ٔ دیلمی کرمان را از الیسع آخرین ِ افراد ا...
-
آل امیر
لغتنامه دهخدا
آل امیر. [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ بکش از قبایل ممسنی .