کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آل زدگی آل زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اَل اَل
واژهنامه آزاد
آزاد -رها
-
الآی
فرهنگ نامها
(تلفظ: elāy) (ترکی) ماه ایل ؛ (به مجاز) زیباروی ایل .
-
عق-ال
لغتنامه دهخدا
عق-ال . [ ع ُ / ع ُق ْ قا ] (ع اِ) علتی است در پای ستور هرگاه برفتار آید ساعتی لنگ کند بعد از آن گشاده گردد، یا خاص است به اسب . (منتهی الارب ). بیماریی است در پای دابه ، هرگاه راه رود، ساعتی آشکار میشود سپس گسترده میگردد، و آن خاص اسب است . (از اقرب...
-
ال تمغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] 'altamqā = آلتمغا
-
ال کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ. کَ دَ) (عا.) لاف زدن . ؛~ُ بل کردن قمپز در کردن ، ادعای بی مورد داشتن .
-
ال رأیت
لغتنامه دهخدا
ال رأیت . [ اَرَ ءَ ت َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استفهامی ) یعنی هل رأیت ؟ آیا دیدی تو؟ (ناظم الاطباء). و رجوع به هل شود.
-
بری ال
لغتنامه دهخدا
بری ال . [ ب َرْی ْ اِ ] (اِخ ) ( ساخته ٔ خدا) و آنرا در شعر بصورت بَریل بن موهب ال (یا موهبل )بن بَتعبن حاشد ذی مَرَع نیز خوانده اند. وی از ملوک و اقیال یمن و و مشهور به ذوبتع بود و گویند یکی از کسانی است که بهمراهی بلقیس به فلسطین نزد سلیمان آمد. و...
-
أُحادِي الـ …
دیکشنری عربی به فارسی
تک … , يک …
-
آلِ بولَ
لهجه و گویش گنابادی
ale bola در گویش گنابادی مترداف آلا بولا میباشد و به معنی درهم برهم ، تار و مار ،شفته و مشوش ، به هم ریخته ، غالبا به چشمی اطلاق می شود که تار و مار می بیند.
-
اَلِّ دُل
لهجه و گویش گنابادی
alle dol در گویش گنابادی خرت و پرت ، چیز و میز ، وسایل خرد و ریز و کهنه، خرد و ریز ، خِنزِل پِنْزِل ، اسباب اضافه و کم ارزش ، غالبا به ته مانده و باقی مانده اسباب و اثاثیه اطلاق می شود.
-
ایده ال
دیکشنری فارسی به عربی
مثالي
-
ال سلنا
واژهنامه آزاد
خدای ماه ایل
-
tipped polyol, capped polyol
پُلیاُل سرپوشانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پُلیاُلی که براثر سرپوشانی فعالتر شده است
-
ال . اس . دی
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ) [ انگ . ]L.S.D (اِ.) نوعی مواد مخدر با خاصیت توهُّم زا که در کشورهای غربی مصرف فراوان دارد.
-
استقبل ال... بارتياح
دیکشنری عربی به فارسی
با خوشحالى (گرمى) از استقبال كرد